صفحه ٣٧٦

برعكس؛ در دنيا هر کاري که انسان انجام مي دهد، همراه با خستگي است. فکر کردن و غذا خوردن نيز خالي از خستگي نيست. حتي وقتي انسان از بهترين لذت ها بهره مند شود، وقتي از آن لذت اشباع گردد، خسته مي شود و آن را رها مي کند. براي هر نياز و خواسته اي که هريک از ما دارد، زحماتي فراوان را هم ما و هم ديگران بايد متحمل شوند. مثلاً براي نان و غذايي که در يک وعدة غذا صرف مي کنيم و براي درک لذت محدودي که تنها هنگام جويدن و فرودادن غذا حاصل مي شود، هم خود انسان که با کار و تلاش پولي فراهم کرده تا با آن غذا تهيه کند، و هم ديگراني که در توليد گندم، تبديل آن به آرد و نان و نيز تهية غذا نقش داشته اند، زحماتي فراوان را متحمل شده اند. همة اين تلاش ها و زحمات براي آن انجام پذيرفته تا يکي از نياز هاي ما تأمين شود و غذايي در اختيار ما قرار گيرد و ما از خوردن آن لذت ببريم.
تازه برخي از خواسته ها و نياز هاي انسان، بسيار دير فراهم مي شوند و گاه بيست سال انسان بايد بكوشد تا مقدمات آن فراهم شود. براي نمونه کسي که مي خواهد ازدواج کند و همسري براي خود برگزيند، چندين سال بايد درس بخواند و با زحمت و تلاش مدارج تحصيلي را پشت  سر نهد؛ آن گاه شغلي مناسب براي خود اختيار کند و با فراهم آوردن سرمايه اي کافي و موقعيت اجتماعي مناسب، براي خود زندگي خانوادگي تشکيل دهد. پس انسان براي دست يافتن به خواسته هاي خود و رسيدن به لذتي محدود، مانند لذت برخوردار شدن از همسر، گاه سال ها بايد زحمت بکشد و تلاش کند. آن گاه برخي با وجود آن همه تلاش و زحمتي که براي رسيدن به خواسته اي مهم از خود نشان مي دهند، به خود مي بالند که موفق شده اند به هدف و آرزوي خود دست يابند؛ اما آنان که موفقيتي کسب نکرده اند، اسير غصه و غم و اندوه مي شوند. بايد به آن رنج ها و زحمات، برخي مشكلات ديگر مانند درد ها، بيماري ها و فراق عزيزان را نيز افزود. گاه زلزله اي رخ مي دهد و انسان عزيزان خود را از دست مي دهد و تا پايان عمر بايد در غم و مصيبت آنها باشد.