صفحه ٤٢

جايگاه و احترام خاصي است، گفته مي شود او از مقربان فلان شخصيت است. مسلّماً اين قرب و نزديكي جسماني نيست و به معناي داشتن جايگاهي خاص نزد ديگران است. در مقابل، اگر به كسي بي مهري و بي اعتنايي شود، گفته مي شود كه قرب و ارتباطي بين آن دو وجود ندارد.
اگر از قرب به خداوند سخني به ميان مي آيد، منظور نزديكي و قرب معنوي به خداوند است و گرچه اين قرب مقايسه شدني با قرب روحي و معنوي جاري بين انسان ها نيست و ما از فهم حقيقت آن عاجزيم، بي شك اين قرب در پي اطاعت خدا و انجام رفتاري كه مورد رضايت و خشنودي خداوند است، حاصل مي شود و در نتيجة اين قرب، عنايت و توجه خداوند به بنده جلب مي گردد و دعا و درخواست او را اجابت مي كند. روايت قرب النوافل كه در منابع روايي ما آمده و مورد توجه علماي بزرگ است ـ و ازجمله مرحوم شيخ  بهايي در كتاب اربعين و همچنين امام خميني(رحمه الله) در كتاب چهل حديث به شرح آن پرداخته اند ـ مؤيد اين تفسير از قرب الهي است. در آن حديث قدسي آمده است:
لا يَزالُ عَبْدي يَتَقَرَّبُ إلَيَّ بِالنَّوافِلِ مُخْلِصاً لي حَتّي أَ حبَّهُ فَإِذا أحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذي يَسْمَعُ بِه وبَصَرَهُ الَّذي يُبْصِرُ بِهِ وَيَدَهُ الَّتي يَبْطِشُ بِهَا إنْ سألَني أعْطَيْتُهُ وَإنْ اسْتَعاذَني أعَذْتُه؛(15) «هميشه بندة من به وسيلة نمازهاي نافله به من نزديك مي شود، درصورتي كه كاملاً به من اخلاص دارد تا اينكه او را دوست خواهم داشت. پس هرگاه او را دوست داشتم، من گوش او مي شوم كه با آن مي شنود و چشم او مي گردم كه با آن مي بيند و دست او مي شوم كه با آن برمي گيرد. اگر از من چيزي بخواهد به او مي دهم و اگر به من پناه آورد، پناهش مي دهم».