صفحه ٢٨٤

رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ؛(182) «پهلوهايشان از بسترها [براي نماز شب] دور مي شود، پروردگار خويش را با بيم و اميد مي خوانند و از آنچه روزي شان داده ايم انفاق مي كنند».

ديشب به سيل اشك ره خواب مي زدم          نقشي به ياد روي تو بر آب مي زدم
هر مرغ فكر كز سر شاخ طرب بجست           بازش به طرّة تو به مضراب مي زدم(183)

آري بندگان سالك خدا كه با تمرين و رياضت، خواسته ها و تمنيات را از دل زدوده اند، پيوسته ياد خدا دلشان را زنده مي دارد و عشق و محبت به خدا خواب را از چشمشان مي ربايد و در فراق يار پيوسته مي گريند و اشكشان جاري مي شود. سرآمد اين بندگان خالص خدا حضرت شعيب(عليه السلام) است كه از فراق معبود آرام نداشت و پيوسته مي گريست. در روايتي از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمده است:
شعيب از محبت خدا آن قدر گريست تا نابينا شد. پس خدا ديده اش را به او برگرداند. باز آن قدر گريست تا نابينا شد و باز خدا او را بينا كرد. باز آن قدر گريست تا نابينا شد و باز خداوند او را بينا كرد. پس در مرتبة چهارم خداوند به او وحي كرد: اي شعيب، تا كي به گرية خود ادامه مي دهي؟ اگر از ترس آتش جهنم گريه مي كني، من تو را از آن امان دادم و اگر از شوق بهشت مي گريي آن را به تو بخشيدم. شعيب گفت: اي خداوند و سيد من؛ تو مي داني كه من از ترس جهنم و شوق بهشت گريه نمي كنم؛ بلكه محبت تو با قلبم گره خورده است. پس نمي توانم صبركنم و پيوسته گريه مي كنم تا به لقاي تو نائل شوم و تو را مشاهده كنم. سپس خداوند به او وحي كرد: پس من كليم خود، موسي بن عمران(عليه السلام) را به سوي تو مي فرستم تا به تو خدمت كند.(184)
مسلماً فقيهي چون آيت الله اصفهاني(رحمه الله) با آن عظمت علمي و دقت و وسعت نظر،