صفحه ٢٧٣

اكنون با توجه به ارزش و اهميت ذكر خدا و تأكيد خداوند بر آن، و اينكه حتي از ما خواسته است تا در بدترين حالات او را ياد كنيم، اين پرسش مطرح مي شود كه چرا امام سجاد(عليه السلام)مي فرمايند اگر فرمان خداوند نبود من خدا را منزه از ياد خود مي دانستم و به تعبير ديگر، خجالت مي كشيدم كه او را ياد كنم؟ پاسخ به اين پرسش دو بخش دارد: بخش اول  كه بدان اشاره شد، عبارت است از اينكه وجود و ظرفيت همة انسان ها و حتي ظرفيت حضرات معصومين(عليهم السلام) محدود است و وجود آنها نقص و فقر ذاتي دارد. درنتيجه آنچه انجام مي دهند و آنچه مي گويند و مفاهيمي كه تصور مي كنند، همه محدود و متناسب با ظرفيت وجودي محدود آنهاست. پس آنچه از ظرفيت وجودي محدودِ ما انسان ها برمي خيزد، از جمله يادكرد ما از خدا، نمي تواند متناسب با ذات نامتناهي خداوند و شايستة او باشد. حتي ياد پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امام معصوم(عليه السلام) شايستة مقام الهي نيست. جسم ما محدود است و روح ما نيز گرچه لطيف تر از ماده است، از آنجا كه از همة كمالات و مراتب وجودي ديگر ارواح برخوردار نيست و اشرافي بر عوالم غيبي ندارد و از همه مهم تر مخلوق خداست، ناقص و محدود است. اين نقص و محدوديتْ ذاتي و تكويني، لازمة مخلوق بودن است و در نتيجة اين محدوديت، آنچه از اين موجود محدود سرمي زند شايستة وجود نامتناهي و غني بالذات نيست. بر اين نقص و محدوديت نمي توان خرده گرفت؛ زيرا اساساً نقص و محدوديتْ لازمة هر مخلوقي است.
بخش دوم پاسخ، به كاستي ها و نقص هاي اختياري و بي توجهي ما و عدم درك بايستة ذكر خدا مربوط مي شود. گاه ما ذكر خدا را بدون توجه بر زبان جاري مي كنيم و التفاتي به معناي آن نداريم. از آنجا كه سفارش شده كه براي نمونه ذكر «لا اله الا الله» را صد بار بگوييم، براي رسيدن به ثواب و پاداش، آن ذكر را مي گوييم؛ اما اين ذكر، لقلقة زبان است و حالِ ما در هنگام بيان آن تفاوتي با هنگامي كه الفاظ ديگري را ادا مي كنيم، ندارد. البته اين ذكر گرچه بدون توجه به معناي آن بيان  شود، ارزشمند است و ثواب