نامتناهي خداوند ندارد. نمي توان محدود را با نامحدود سنجيد و بين آن دو نسبتي را برقرار ساخت. ما هرگز نمي توانيم حق ياد خداوند را كه نامحدود است، به جاي آوريم. با اين همه، از آنجا كه خداوند فرمان داده، و اطاعت از فرمان او واجب است، در حد ظرفيت و فهم محدود خود او را ياد مي كنيم و به اين مطلب معترفيم كه يادكرد ما شايستة شأن نامحدود خداوند نيست. اكنون با توجه به ضعف و نقص ما و با توجه به آنكه ذكر و ياد ما متناسب با شأن خداوند نيست، بزرگ ترين لطف خداوند در حق ما و نعمت او براي ما اين است كه اجازه داده تا او را ياد كنيم.
دربارة فضيلت و ارزش ذكر خداوند، روايات فراواني وارد شده است، و برخي از آنها مضاميني شگفت آور دربارة جايگاه و عظمت يادكنندة خداوند دارد. براي نمونه در روايتي آمده است كه حضرت موسييَا رَبِّ أَ قَرِيبٌ أنْتَ مِنِّي فَأُنَاجِيَكَ أَمْ بَعِيدٌ فَأُنَادِيَكَ؟ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَيْهِ: يَا مُوسَى، أنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي؛(173) «پروردگارا، آيا تو به من نزديكي تا آهسته با تو راز گويم، يا از من دوري كه با صداي بلند تو را بخوانم؟ خداوند عزوجل به او وحي فرمود: اي موسي، من هم نشين كسي هستم كه مرا ياد كند».
هم نشيني با انسان هاي بزرگ از آرزوهاي بزرگ ماست و هرچه شخصيتي كه آرزو داريم با او هم نشين شويم از موقعيت و شأن والاتري برخوردار باشد، بيشتر از ملاقات با او به خود مي باليم و احساس غرور مي كنيم. پس از انقلاب ميليون ها نفر آرزو داشتند كه براي چند لحظه به ديدار امام خميني(رحمه الله) نائل شوند و نيز فراوان اند كساني كه آرزو مي كنند به ملاقات رهبر معظم انقلاب بروند و اگر توفيق دست دهد كه به مجلس خصوصي ايشان بار يابند، از شدت خوش حالي سر از پا نمي شناسند. حال اگر كسي