صفحه ٢٧٠

نامتناهي خداوند ندارد. نمي توان محدود را با نامحدود سنجيد و بين آن دو نسبتي را برقرار ساخت. ما هرگز نمي توانيم حق ياد خداوند را كه نامحدود است، به  جاي آوريم. با اين همه، از آنجا كه خداوند فرمان داده، و اطاعت از فرمان او واجب است، در حد ظرفيت و فهم محدود خود او را ياد مي كنيم و به اين مطلب معترفيم كه يادكرد ما شايستة شأن نامحدود خداوند نيست. اكنون با توجه به ضعف و نقص ما و با توجه به آنكه ذكر و ياد ما متناسب با شأن خداوند نيست، بزرگ ترين لطف خداوند در حق ما و نعمت او براي ما اين است كه اجازه داده تا او را ياد كنيم.
دربارة فضيلت و ارزش ذكر خداوند، روايات فراواني وارد شده است، و برخي از آنها مضاميني شگفت آور دربارة جايگاه و عظمت يادكنندة خداوند دارد. براي نمونه در روايتي آمده است كه حضرت موسييَا رَبِّ أَ قَرِيبٌ أنْتَ مِنِّي فَأُنَاجِيَكَ أَمْ بَعِيدٌ فَأُنَادِيَكَ؟ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَيْهِ: يَا مُوسَى، أنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي‏؛(173) «پروردگارا، آيا تو به من نزديكي تا آهسته با تو راز گويم، يا از من دوري كه با صداي بلند تو را بخوانم؟ خداوند عزوجل به او وحي فرمود: اي موسي، من هم نشين كسي هستم كه مرا ياد كند».
هم نشيني با انسان هاي بزرگ از آرزوهاي بزرگ ماست و هرچه شخصيتي كه آرزو داريم با او هم نشين شويم از موقعيت و شأن والاتري برخوردار باشد، بيشتر از ملاقات با او به خود مي باليم و احساس غرور مي كنيم. پس  از انقلاب ميليون ها نفر آرزو داشتند كه براي چند لحظه به ديدار امام خميني(رحمه الله) نائل شوند و نيز فراوان اند كساني كه آرزو مي كنند به ملاقات رهبر معظم انقلاب بروند و اگر توفيق دست دهد كه به مجلس خصوصي ايشان بار يابند، از شدت خوش حالي سر از پا نمي شناسند. حال اگر كسي