صفحه ٢٦٨

ياد او  گرد آمده است. در اين مجال بنا نداريم كه به تفصيل در اين  باره سخن گفته، آنچه را در آن كتاب آمده بازگوييم؛ اما به مناسبت شرح و بررسي اين مناجات شريف، ناچاريم نكاتي را به اختصار بيان كنيم. نكتة نخست اينكه، آنچه از ذكر به اذهان عموم مردم متبادر مي شود، اذكار لفظي است؛ مانند ذكر الله  اكبر، لا اله الا الله و ديگر اذكار لفظي. با اين حال چنان كه از قرآن، مناجات ها و دعاها استفاده مي شود، گسترة ذكر خدا گسترده تر از ذكر لفظي است و ذكر قلبي را نيز دربر مي گيرد؛ بلكه اصل ذكر مربوط به قلب است. ياد كردن از كسي بدين  معنا نيست كه تنها نامش را بر زبان جاري سازيم؛ بلكه با يادكرد از كسي بايد دل متوجه او شود. ارزش ذكر لفظي از آن  جهت است كه پديدار سازندة ياد قلبي است و از آن  جهت به آن ذكر گفته مي شود كه ملازم با ياد قلبي است و حقيقت ذكر با دل ارتباط دارد. ازاين رو، خداوند مي فرمايد: وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ؛(172) «و پروردگارت را در درون خويش به زاري و بيم، و بدون آواي بلندِ گفتار، بامدادان و شبانگاهان ياد كن و از غافلان مباش».
نكتة دوم آنكه، وقتي انسان خدا را ياد مي كند و از جمله دربارة ذكر قلبي، به اسما و صفات و افعال الهي توجه مي يابد و آنها را ياد مي كند (براي نمونه وقتي از خداوند به منزلة كريم، رازق و يا غفار ياد مي كند)، مفهوم اين صفات در ذهن او نقش مي بندد و با آن مفهوم، به موجودي اشاره مي كند كه آن صفات را دارد. به تعبير ديگر، ذكرْ تابعي از معرفت انسان، و متناسب با شناختي است كه انسان از خدا دارد. توضيح آنكه، گاهي انسان سالياني طولاني با كسي ارتباط تنگاتنگ دارد و كاملاً به او علاقه مند است؛ براي نمونه سالياني با استاد خود محشور است و از پيشگاه او بهره مي برد و پس  از آنكه