صفحه ٣٥

مي بخشيد، بدو علاقه مند مي شويم؛ بااينكه ما او را نديده ايم و خدمت و منفعتي از او به ما نرسيده است. ازاين روست كه شخصيت هاي برجستة جهان، در همة ادوار تاريخي، مورد محبت و علاقة ديگران قرار مي گيرند. نمونه و سرآمد شخصيت هاي برگزيده و الهي، امير مؤمنان(عليه السلام) است. برخي ازآن رو كه آن حضرت، تجسم عدالت بود و در دوران حكومت خويش، عدالت را در عالي ترين سطح به اجرا درآورد و به دستگيري فقرا، يتيمان و طبقات ناتوان و مستضعف جامعه مي پرداخت، به او عشق مي ورزند؛ بااينكه آنان زمان آن حضرت را درك نكرد ه اند تا از نتايج عدالت ورزي و انفاق و خدمات عمومي ايشان بهره مند شوند. البته پرواضح است كه نور هدايت و ثمرات وجودي آن حضرت، جاودانه است و همواره دوستداران ايشان را بهره مند مي سازد و صفات متعالي آن حضرت و ازجمله عدالت علوي كه در فرزند خلف ايشان، حضرت بقية الله الاعظم4تجلي يافته است، هم اينك و به خصوص در عصر ظهور آن منجي بشر، ظهور تام خواهد يافت.
بي ترديد محبتي كه در پيِ تفكر دربارة صفات و كمالات كسي ازجمله خداوند، در انسان پديد مي آيد، خالصانه تر و ارزشمند تر از محبتي است كه به سبب برخورداري از منافع و خدمات او به  وجود مي آيد؛ محبت نوع اول، پاياتر و موجب حمد و سپاس، و محبت نوع دوم، برانگيزانندة شكر است. در پرتو چنان محبت خالصانه و بي شائبه و بي توقعي، اولياي خدا به حقايق و معارف ناب و انوار الهي نائل مي شوند.
هر اندازه معرفت انسان به خداوند افزايش يابد، محبتش به او بيشتر مي شود. اين معرفت از شناخت آن دسته افعال الهي كه ارتباط مستقيم با انسان دارد، آغاز مي شود و سپس متوجه ساير افعال الهي مي گردد و درنهايت به صفات جلال و جمال و رحمت عام و خاص او تعلق مي يابد. فراتر از اين مرحله، مرحلة تجريدي و انتزاعي معرفت به خدا قرار دارد كه خاص اوليا و دوستان ويژة خداوند است. صاحب چنين معرفتي،