صفحه ٢٢

نيز اطلاق مي گردد. مفهوم محبت و دوستي از امور بديهي و براي همگان شناخته شده است و چون تجربة دوست  داشتن براي هركس رخ داده و مي دهد، هركس درك روشني از آن دارد. با وجود اين، تعريف «محبت» آسان نيست؛ ازآن رو كه گاهي مفاهيم بديهي مثل «مفهوم نور» به دليل آشكار بودنشان، به راحتي تعريف شدني نيستند. بنابراين جا دارد در اين مقال به تعريف و تبيين واژة «محبت» بپردازيم. براي اين منظور، ممكن است انسان سراغ كتاب هاي لغت، ادبيات و ساير رشته هاي علمي كه دربارة محبت سخن گفته اند، برود و از لابه لاي آنها معناي محبت را به دست  آورد. اما شايسته تر آن است كه سراغ تجربياتش برود و مصاديق محبت را در وجود خود جست وجو كند و ادراكات و احساساتي را كه در گير و دار دوست  داشتن براي او پديد مي آيند و با علم حضوري درك مي شوند، واكاود. وقتي ما مصاديق محبت ها و دوستي ها را از نظر مي گذرانيم، درمي يابيم كه آن دوست داشتن ها به دليل لذتي است كه در محبوب و متعلق محبت خود درك مي كنيم. آن لذت گاهي با حواس پنج گانه درك مي شود؛  نظير آنكه ما با چشم مناظر زيبا را مشاهده مي كنيم و از آنها لذت مي بريم و درنتيجه، آنها را دوست مي داريم. با شنيدن صدايي زيبا و لذت بردن از آن، بدان علاقه مند مي شويم يا فلان عطر را چون داراي بوي دل انگيز و لذت بخش است، دوست مي داريم.
گاهي لذتي كه برانگيزانندة محبت و علاقه است، به وسيلة حواس باطني درك مي شود. نظير آنكه ما از شعري با وزن، محتوا و پيام مناسب كه در آن استعاره، كنايه و لطايف شعري به كار رفته است، لذت مي بريم و با شنيدن آن به وجد مي آييم. همچنين ما كسي را كه داراي اخلاق نيكو و سخاوت و ادب است، دوست مي داريم و اين دوستي به دليل لذتي است كه از رهگذار ادب، سخاوت و ساير خلقيات نيكوي او عايد ما مي شود.
بنابراين اگر ما از ديدن چيزي، شنيدن صدايي يا بوييدن عطري لذت ببريم، محبت