اما مسئلة مهمتر، مسئلة دوم است: آيا متصدي اجراي اين نظام ارزشي، که در حکم دولت است، بايد از اهلبيت(عليهم السلام) باشد، يا بايد با رأي مردم تعيين شود؟ اين مسئله (امامت) محل اختلاف اصلي بين شيعه و ساير فِرَق اسلامي است و براي ما روشن است که هم در آيات قرآن و هم در روايات، حتي در مجموعههاي روايي اهلسنت، شواهد فراواني بر درستي نظر شيعه در اين مسئله وجود دارد.(471) بحث کنوني ما اثبات مسئلة امامت نيست، بلکه با توجه به سخن صديقة طاهره(عليها السلام) بايد بر اين نکته تأکيد نمود که هيچ جاي ترديدي وجود ندارد که نهتنها اهلبيت(عليهم السلام) ازطرف خداوند تعالی بهعنوان مرجع علمي جامعه تعيين شدهاند و آنها هستند که از علم الهي و لدني برخوردارند، بلکه در مقام اجرا نيز بايد متصدي امر حکومت در جامعه شوند و جامعه زير نظر آنها اداره شود. البته اين بدان معنا نيست که بايد امام معصوم(عليه السلام) در تمام بلاد حضور داشته، خود، هر شهر و روستايي را شخصاً و مباشرتاً اداره نمايد؛ چراکه چنين امري امکان ندارد. لذا امام(عليه السلام) براي ساير شهرها و روستاهايي که مسلمانان را در خود جاي داده است، شخص لايقي را بهعنوان نمايندة خويش ميفرستد تا آنجا را تحت فرمان حکومت مرکزي اداره كند. نظير اين امر در دوران کوتاه حکومت اميرالمؤمنين(عليه السلام) قابل مشاهده است. حضرت کساني را بهعنوان عامل و والي و مانند آنها به شهرهاي مختلفي فرستادند که برخي به مقصد رسيده، مدتي هم به ادارة شهر اشتغال يافتند و برخي هم مانند مالک اشتر پيش از رسيدن به مقصد به شهادت رسيدند.(472)
رساترین دادخواهی و روشنگری ج1
بخش سوم/ فصل دوم: فهرستي از اسرار معارف کلي قرآن