داشته باشند و زندگيِ اجتماعي و مشترکي برپا كنند. در ميان حيوانات، زندگي فردي و اجتماعي مشاهده ميشود. برخي از حيوانات حداکثر با جفت خويش زندگي کرده، برخي بهصورت گروهي و اجتماعي به حيات خود ادامه ميدهند و آن را مديون غريزة حيوانيِ خويش هستند که آنها را به اين سبک زندگي هدايت مينمايد؛ مانند موريانه و زنبور عسل. اين دسته از حيوانات از ابتدای تولد بهصورت ناخودآگاه زندگي مشترکي را شکل ميدهند؛ گويا در بين خويش تقسيم کار کرده، هريک وظيفهاي را به عهده ميگيرند. تا جايي که براي ما روشن است، آنها سبک زندگي خويش را از کسي آموزش نميبينند و اينگونه نيست که با همفکري و مشورت، نيازهاي خود را مشخص كنند و هريک وظيفهاي را آگاهانه به عهده گرفته باشند، بلکه نوع خلقت آنها بهگونهاي است که چنين حياتي را ايجاب ميکند و تفاوت وظايفي که انجام ميدهند، به تفاوت در نوع خلقتشان برميگردد. مثلاً در زندگي اجتماعي زنبور عسل، اساساً آفرينش ملکه با آفرينش زنبوران کارگر متفاوت است؛ حتي گفتهاند: تغذية آنها نيز با يکديگر متفاوت است. اين زندگي اجتماعي بر اساس غريزهاي که خداوند در وجود آنها قرار داده است، شکل ميگيرد و آنها جز به اين سبک نميتوانند زندگي کنند.
اما زندگي اجتماعي انسان چگونه است؟ آيا اجتماعي زندگي کردنِ انسان نيز بر اساس مقتضاي غريزة اوست، يا اينکه عاملي عقلاني يا عاملي احساسي و عاطفي در آن مؤثر است، يا همة اين عوامل به نحوي در آن دخيل هستند؟ اين مسئلهاي است که در بين صاحبنظران مطرح بوده، در آن اختلافنظر دارند. تعبير معروفي در فرهنگ ما وجود دارد و آن اين است که ميگوييم: انسان مدنيبالطبع
رساترین دادخواهی و روشنگری ج1
بخش سوم/ فصل دوم: فهرستي از اسرار معارف کلي قرآن