که نخستوزير دولت موقت در اوایل انقلاب اسلامی ایران تصريح میکرد: «فرق من با امام اين است که امام ايران را براي اسلام ميخواهد، ولي من اسلام را براي ايران ميخواهم»! دستکم، او عقیدهاش را صادقانه ابراز میکرد و مانند گروهي، آن را در پردة نفاق نميجست. حقیقتاً، نقطة اصلي اختلاف مکتب امام(رحمه الله) با مليگراها همين مسئله بود. آيا ما بايد اسلام را حذف کرده، بگوييم: تنها ايران هدف ماست؟ آيا نام این کار را میتوان بندگي خدا و اطاعت از دين گذاشت؟ آيا اين کار حفظ ارزشهاي جمهوري اسلامي است، يا بازگشت به جاهليت اُولي؟! به کجا ميرويم؟
اين تفکرات ریشه در همان عملزدگيِ مادی دارد که در برخی از دولتهای پس از انقلاب هم بهشدت از طرف برخی مسئولان ترویج میشد و هنگامی که به آنها تذکر داده ميشد فلان ارزش اسلامي در حال نابودی است، ميگفتند: اجازه دهید مدیران کار خود را انجام دهند. مهم استفاده از تخصص آنهاست! روحية عملگراييِ مادی، انسان را به آنجا میرساند که غير از آثار مادي ديگر چيزي نبيند و سایر امور را چیزی جز تشريفات نداند.
شنیدن چنین افکاری این نکته را برای انسان روشن میسازد که چرا حضرت زهرا(عليها السلام) برای بیان محتواي اسلام، سخن خویش را با تأکید بر ایمان آغاز نموده، میفرمایند: جَعَلَ اللهُ الإيمانَ تَطهِيراً لَكُمْ مِن الشِّرْك؛ «خداوند ایمان را برای تطهیر شما از شرک قرار داد»؛ و با بیان حرمت شرک به پایان رسانده، میفرمایند: وَحَرَّمَ الشِّركَ إخلاصاً لَهُ فِي الرُّبُوبِيَّة؛ «و خداوند شرک را به خاطر اخلاص شما در اعتقاد به ربوبیت او حرام کرد». این چینشی که حضرت انتخاب نمودهاند، بدین سبب است که حقیقتاً آغاز و انجام دين چیزی جز این نیست و سایر منافعی که عاید مؤمنان
رساترین دادخواهی و روشنگری ج1
بخش سوم/ فصل دوم: فهرستي از اسرار معارف کلي قرآن