شویم. ما بايد زبانهاي مختلف را آموخته، معارف اسلامي محکم و مستدل ـ نه مطالب سليقهاي و ظنّيّات و بعضاً سست ـ را با زبان قابل فهم و با در نظر گرفتن فضای فرهنگي مخاطب ـ نه صرفاً ترجمه ـ براي همة دنیا بيان کنیم.
اسلام فقط دینی فردی و شخصی نیست که تنها رفتارهای فردی انسان را مد نظر داشته باشد، بلکه دینی جهانشمول است که بخش عظیمی از احکام آن به مسائل اجتماعی نظر داشته، به جوامع انسانی بياعتنا نیست. این دین فقط برای منطقة خاورمیانه نیست و قرآن نيز بر این معنا تأکید داشته، میفرماید: وَما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمين؛(379) «و اين [قرآن] جز ماية بيدارى براى جهانيان نيست».
ما قطع داریم که ارادة تشریعی الهی بر این امر تعلق گرفته است که دین اسلام به همة عالم رسانده شود. هنگامی که دانستیم خداوند چنین خواسته و ارادهای دارد ـ حتی اگر آیه و روایتی هم دالِّ بر این امر نداشته باشیم ـ باید تمام تلاش خود را برای تحقق این خواسته به کار گیریم. در علم اصول فقه این مسئله طرح میشود که اگر عبد به غرض مولا علم داشته باشد، گرچه ازطرف مولا بیانی صادر نشود، او وظیفه دارد غرض مولا را تأمین کند. این مسئله يك مسئلهای تعبدی نیست، بلکه ما با عقل خویش میفهمیم که دستگاه عظیم خلقت، ارسال انبیا با تمام سختیها و پیچوخمهای آن، برنامة عظیم کربلا و نظاير اينها، بدین منظور نبوده است که فقط آیات قرآن در محدودة اندکي از زمين شنيده و چند رکعتی نماز خوانده شود. پس تکلیف میلیاردها انسانی که تشنة حقایق هستند، چه ميشود؟ بنابراین، ما به اینکه غرض مولایمان جهانی شدنِ دين است، علم داريم. علاوه بر این، دلیل عقلی و نقلیِ فراوانی این حقیقت را پشتیبانی
رساترین دادخواهی و روشنگری ج1
بخش سوم/ فصل اول: کتاب خدا