صفحه ٢٨٤

با پيشرفت علوم تجربي، دوره سوم آغاز شد، و فلسفه نيز کنار رفت. در اين دوره انسان‌ها به‌جاي اينکه براي تحليل و تبيين پديده‌ها از مفاهيمي چون خواست خدا يا مفاهيم فلسفي نامحسوس استفاده کنند، سراغ تحليل و تبيين‌هاي علمي رفتند. در اين دوره هر اندازه علم پيشرفت کند، حقايق بيشتري روشن خواهد شد و آن‌گاه بشر خواهد فهميد که نه ارواحي در کارند، نه خداياني و نه عوامل فلکي و...!(288)
آگوست کنت دين را هم‌عرض اموري چون سحر، جادو و اساطير مطرح مي‌کرد و اين‌ امور را از يک مقوله مي‌دانست. ساير جامعه‌شناسان نيز در چنين فضايي پرورش يافتند؛ اما درخور توجه اين است که خود آگوست کنت در پايان عمر خود احساس کرد که بشر نيازمند ارزش‌ها و ايده‌هاي مشترکي است. ازاين‌رو دين انسان‌پرستي را پايه‌گذاري کرد و خود، پيامبر آن دين شد! طولي نکشيد که دين او در چند کشور رواج يافت و معبدهايي براي پرستش انسان ساختند.(289)
يکي از مسائلي که در جامعه‌شناسي مطرح شد، منشأ پيدايش دين بود و اينکه آيا نخست ديني واحد در ميان بشر وجود داشته و بعد اديان متعدد به وجود آمده‌اند، يا در آغاز، اديانْ متعدد بوده‌اند و بعد در هم ادغام شده و به‌صورت يک يا چند دين درآمده‌اند؟
پيش از انقلاب يکي از نوانديشان که گاهي به نام اسلام‌شناس نيز شناخته مي‌شد در دانشگاه تهران سخنراني مفصلي با عنوان «جامعه‌شناسي شرک» داشت. خلاصة آن سخنراني اين بود که انسان‌ها نخست به‌صورت قبايل مختلفي زندگي مي‌کردند و