صفحه ١٢٢

حاصل اين الهام اين است که همة انسان‌ها کار نيکو و کار زشت را به‌واسطة درک و معرفتي خدادادي مي‌شناسند. همچنين همة انسان‌ها گرايش به امور نيکو و خوب را از سويي، و تمايل به لذت‌هاي مادي را از سوي ديگر در وجود خويش احساس مي‌کنند. اين درک و اين گرايش، حاصل تلاش انسان براي تحصيل آنها نيست. به تعبير ديگر، انسان خود اين درک و ميل را کسب نکرده‌ و از کسي نياموخته است؛ بلکه اين واقعيت، حاصل الهامي الهي است.
الهام از سنخ ادراک: الهام ممکن است از سنخ ادراک باشد؛ بدين‌معنا که خداوند مطلبي را به انسان مي‌فهماند. کودکي که در پي شنيدن صدايي، روي خويش را به سمت منشأ صدا مي‌گرداند، مي‌داند که هر پديده‌اي منشأ پيدايشي دارد و اين شناختي است که خداي سبحان به او ارزاني داشته است؛ گرچه کودک به اين علم خويش آگاهي ندارد. همچنين خداوند مرتبه‌اي از شناخت خود را در وجود هر انساني قرار داده است و از‌اين‌روست که در هنگام نااميدي از ماسوي‌الله، در دل خويش احساس مي‌کند کسي ديگر را مي‌شناسد که مي‌تواند به او ياري رساند.
الهام از سنخ گرايش: الهام الهي ممکن است از سنخ ميل و گرايش باشد؛ بدين‌معنا که خداي سبحان ميل به چيزي را در انسان ايجاد کند. خداوند در همة انسان‌ها دو گرايش قرار داده است. ازاين‌رو همة ما کارهاي خوب را دوست داريم و وقتي کسي کاري نيکو انجام دهد، گرچه به ما هم هيچ ربطي نداشته باشد، براي ما خوشايند است. اين عنايتي الهي در حق همة انسان‌هاست که خداوند از آن به «الهام تقوا» تعبير مي‌کند. از سوي ديگر، تمايل به لذت‌ها ـ اگرچه گناه باشد ـ نيز در انسان وجود دارد. اين گرايش نيز در همة انسان‌ها عموميت دارد. ازاين‌رو در آغاز همة انسان‌ها به‌طور طبيعي به اين لذت‌ها علاقه‌مندند؛ اما هر قدر در راه ايمان به پيش روند، اين تمايلات