صفحه ١٧٧

به ميان نيامده است، بلكه خداى متعال بندگانش را شاهد بر خودشان قرار داده و آنان هم با مشاهده خويش گواهى داده اند كه خداوند، پروردگارشان است. البته لازمه اين گواهى و اين باور، آن است كه عبادت آنان تنها براى خدا باشد نه غير خدا؛ زيرا لازمه پذيرش ربوبيت الهى، اين است كه او را معبود خود گيرند و رب بودن و معبود بودن غير خدا را انكار كنند.
   احتمالا مصداق اين عهد خدا با بنى آدم، همان خطاب خداوند به آدم است كه هنگام هبوط به اين جهان فرمود:
(اِهْبِطُواْ مِنْها جَميعاً فَإِمّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنّى هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُداىَ فَلاْ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ)(1).
همگى بر زمين فرود آييد. پس هر گاه از سوى من (دستورات دينى براى) هدايت به سوى شما آمد، هر كس از آن پيروى كند، خوف و ترسى بر او نخواهد بود و نه ايشان غمگين شوند.
   در چنين مقامى بود كه خداى متعال اشاره به شيطان فرموده، او را دشمن انسان معرفى كرد و انسان را از پيروى وى بر حذر داشت. به هر حال، معناى عهد در اين جا تأكيد بر فرمانى است كه خداى متعال متوجه بندگان خود نمود و همان طور كه گفتيم، عهدى يك طرفه است.
   گاهى نيز در قرآن اين عهد متوجه گروه ها يا افراد خاصى شده است؛ از جمله در آيه:
(وَلَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً)(2).
ما از پيش، با آدم عهد كرديم، پس آدم (آن عهد را) فراموش كرد و براى او عزم و اراده اى نيافتيم.
   اين عهد، اشاره به فرمانى است كه در آن، خداوند آدم را از نزديك شدن به درخت خاصى نهى فرموده بود و معناى آيه، اين است كه ما محققاً پيش از اين به آدم تأكيد و سفارش كرديم كه از ميوه اين درخت نخورد؛ اما او فراموش كرد و ما اراده و عزم محكمى در او نيافتيم.
   در آيه ديگرى عهد الهى متوجه حضرت ابراهيم و اسماعيل شده است: