صفحه ٥١٦

جُدُودَکُمْ!(1) لاَ تَعْرِفُونَ الْحَقَّ کَمَعْرِفَتِکُمُ الْبَاطِلَ، وَ لاَ تُبْطِلُونَ الْبَاطِلَ کَإِبْطَالِکُمُ الْحَقَّ!).
درواقع نفرین امام (علیه السلام) چیزى جز نتیجه اعمال آن ها نیست؛ کسى که پشت به جهاد کند و تن به تنبلى بدهد، حاصلى جز ذلّت و محرومیّت از بهره ها و مواهب زندگى نخواهد داشت و دلیل آن را باید در جهل آن ها درباره حق و عدم قیام آنان دربرابر باطل دانست؛ ازاین رو سخن امام (علیه السلام) از هر نظر حساب شده است.
این همان بدبختى اى است که دامانِ بسیارى از مسلمینِ امروز را نیز گرفته است. آن ها از باطل و طرفدارانش و حتّى آداب و رسومش به خوبى آگاه اند و در بسیارى از این امور از آن ها تقلید مى کنند، در حالى که شناخت صحیحى از حق و پیروان مکتب حق ندارند؛ و از این بدتر، گروهى کمر به ابطال حق بسته اند، در حالى که مى بایست این تلاش و کوشش را در راه ابطال باطل به کار گیرند؛ نتیجه آن این است که شامل نفرین امام (علیه السلام) شده اند؛ دشمنان اسلام صورت آن ها را بر خاک مذلّت نهاده اند و مواهب آن ها را به غارت مى برند.

نکته
این همه توبیخ براى چیست؟

باردیگراین سؤال در ذیل این خطبه ـ مانند خطبه هاى مشابه آن ـ پیش مى آید که چرا فرمانده مدیر ومدبّرى همچون على بن ابى طالب (علیه السلام) که دقیق ترین ریزه کارى هاى جلب و جذب مردم را در فرمان هایش ـ به خصوص فرمان مالک اشتر ـ بیان کرده، با این جملات آتشین و شلّاق هاى سرزنش و توبیخ، لشکرش را هدف قرار مى دهد و آن ها را دلسرد مى سازد، حتّى آنان را به شدت نفرین مى کند؟