صفحه ٧٩

«متذائب» ـ همان گونه که سیّد رضى در پایان این خطبه گفته است ـ «مضطرب» است و از «تذائبت الریح» (بادها، به صورت مختلف وزیدند) گرفته شده است و گرگ را در زبان عرب، ذئب مى نامند براى این که هنگام راه رفتن، پیوسته این طرف و آن طرف مى رود.
بنابراین همین گروه اندک نیز گروهى نبودند که بتوان به مصداق (کَمْ مِنْ فِئَةٍ قِلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کِثیرَةً)، به آن ها اعتماد کرد، بلکه گروهى بودند ضعیف و ترسو ومضطرب و پریشان که گویى آن ها را به قربانگاه مى برند و مرگ خود را با چشم خود نظاره مى کنند، گروهى که عدمشان برتر از وجودشان است و تکیه برمایه سرافکندگى و شرمسارى است و چقدر دردناک است که پیشواى بزرگ وفرماندهِ شجاع و باتدبیرى مانند على (علیه السلام)، گرفتار چنین مردمى شود!
جمله (کَأَنَّمَا یُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ یَنْظُرُونَ)، بخشى از آیه ششم سوره انفال است که درباره گروهى از مؤمنان ضعیف و ترسوىِ دوران پیامبر سخن مى گوید، آن ها کسانى بودند که براى فرار از جهاد، پیوسته به بهانه جویى، و مجادله با پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، در حق و فرمان خدا درمورد جنگ بدر، مى پرداختند، ولى حوادث بدر، نشان داد که آن ها چقدر گرفتار اشتباه و ترسِ بى دلیل بودند و چه پیروزى هاى عظیمى که در این جنگ براى مسلمانان حاصل شد! و عجب بعد از جنگ، همین ها درمورد غنائم، زبان به اعتراض گشودند!
این تعبیر ممکن است اشاره به این باشد که حتّى اگر این گروه اندک، داراى عزم راسخ و آهنین و پایمردى و مقاومت بودند، باز بر دشمنان فراوان خود پیروز مى شدند، ولى افسوس ... .

نکته
پیامد سستى دربرابر دشمن!

با این که اساس تعلیمات اسلام بر صلح و صفا با همه اقوام و ملت ها ـ جز در