صفحه ٣٠١

ثانیآ: بسیار مى شود که انسان در زندگى شخصى، و رهبران در زندگى اجتماعى بر سر دو راهى قرار مى گیرند. در این گونه موارد باید شجاعت انتخاب اصلح را داشته باشند و اگر اصلح، جنگ و پیکار و توسّل به زور است نباید عافیت طلبى، آن ها را از انجام وظیفه خود بازدارد و به بهانه حفظ خون مسلمین مقدّرات آن ها را نادیده بگیرند و مصالحشان را زیر پا بگذارند.
ثالثآ: آنچه براى امام (علیه السلام) اهمّیّت داشت مسئله جلب رضا و خشنودى پروردگار و انجام وظیفه بود به همین دلیل راهى را برگزید که رضاى خدا در آن باشد، خواه رضاى مردم در آن باشد یا نباشد.
رابعآ: معلوم مى شود پیکارهاى امام (علیه السلام) پیکار کفر و ایمان و اسلام و جاهلیت بود، به همین دلیل با تمام توان به مقابله برخاست و مصلحت اندیشى هاى راحت طلبان و دنیاپرستان را کنار گذاشت.
بنابراین، او در بند جلب خشنودى خدا بود نه تمایلات مردم و تمایلات خویش؛ مگر این که فشار مردم به قدرى زیاد باشد که راه به کلّى بسته شود وتکلیف ساقط گردد.
البتّه نمى توان انکار کرد که اگر انسان بتواند در میان خواست خدا و خواست مردم جمع کند ـ یعنى هر دو در یک سو جمع شوند یا به تعبیر دیگر اگر خواست مردم در مسیر خواست الهى واقع شود ـ کار، آسان تر و پیشرفت، سریع تر خواهد بود.

نکته ها
1. هجوم بى سابقه و مشتاقانه به امام (علیه السلام)

در خطبه هاى نهج البلاغه مکرّر به این مضمون برمى خوریم که مسلمانان در آغاز بیعت با امام (علیه السلام) یا در بعضى از حوادث بعد از آن، هجوم مشتاقانه و عجیبى به سوى امام (علیه السلام) بردند تا آن جا که وضع، غیرعادى و از کنترل خارج شد