صفحه ١٣٧

خطبه در یک نگاه
این خطبه درواقع از دو بخش تشکیل مى شود که هرکدام حال و هوایى مخصوص به خود دارد و به نظر مى رسد که هر یک از این دو بخش در جاى خاصّى عنوان شده، ولى سیّد رضى؛ به مناسبتى آن ها را جمع و تلفیق کرده است!
بخش اوّل، ناظر به داستان «جریر بن عبدالله» است، او از سوى عثمان، فرماندار همدان بود، بعد از بیعت مردم با امیرمؤمنان على (علیه السلام) و جریان جنگ جمل، هنگامى که امام (علیه السلام) به کوفه وارد شد و براى هر یک از فرمانداران نامه اى نوشت، نامه اى هم براى «جریر» فرستاد و او را دعوت به بیعت فرمود، جریر از نامه امام (علیه السلام) استقبال فوق العاده کرد و با شور و هیجان، مردم را به بیعت با حضرت دعوت نمود و مردم اعلام آمادگى کردند، جریر علاوه بر این، نامه اى به «اشعث»، فرماندار آذربایجان نوشت و تأکید کرد که از مردم بیعت بگیرد، سپس خودش براى دیدار با امام (علیه السلام) به کوفه آمد.
جریر از امام (علیه السلام) درخواست کرد که چون مردم شام غالبآ از بستگان وهمشهریان او هستند رسالت رساندن پیام به معاویه را به او واگذار کند، حضرت نامه اى نوشت و او را راهى شام کرد، او در شام، معاویه را دعوت به بیعت با امام (علیه السلام) کرد و عذر و بهانه هاى او را پاسخ گفت، ولى معاویه زیر بار نمى رفت و به دفع الوقت مى پرداخت. او به وسیله جریر نامه اى براى امام (علیه السلام) فرستاد وتقاضاى حکومت مصر و شام را کرد! و در ضمن، مردم را بر ضدّ امام (علیه السلام) مى شوراند، حضرت، جریر را از توطئه معاویه آگاه ساخت. سرانجام جریر مأیوس شد و به کوفه بازگشت در حالى که مردم عراق به او بدبین شده بودند و او را طرفدار معاویه مى شمردند، جریر سخت ناراحت شد و به جزیره قرقیا (شهرى در شامات، میان نهر فرات و نهر خابور) رفت و گروهى