صفحه ١٣٨

از بستگانش به او ملحق شدند. وى در همان جا ماند و در همان جا از دنیا رفت.(1)
به هر حال در آن ایّام که «جریر» در شام بود، و توقف او ماه ها طول کشید، جمعى از یاران امام (علیه السلام) پیشنهاد کردند که فرمان آماده باش را براى جنگ با شامیان صادر کند، ولى امام (علیه السلام) فرمود: این کار صلاح نیست، چراکه با مسئله فرستادن جریر به شام تضاد دارد، مگر آن زمان که موعدى که براى جریر تعیین کرده ام پایان یابد و او به نتیجه اى نرسد.
بخش دوم این خطبه ناظر به اصرار امام (علیه السلام) بر جنگ با شامیان است، و به گفته نصر بن مزاحم در کتاب صفّین، زمانى حضرت این سخن را بیان فرمود که مردى از شامیان در ایّام جنگ صفّین از لشکر بیرون آمد و از امام (علیه السلام) تقاضاى ملاقات کرد، و پس از آن که در میان میدان با امام (علیه السلام) ملاقات کرد پیشنهاد ترک مخاصمه نمود، به این ترتیب که عراقیان به عراق برگردند و شامیان به شام (عراق از آنِ امام علیه السلام باشد و شام از آنِ معاویه!)؛ ولى حضرت با پاسخى قاطع سخن او را نفى کرد و با دلیلى روشن و آشکار بیان نمود که چرا با معاویه باید بجنگد؟!
این دو فراز به خوبى نشان مى دهد که امام (علیه السلام) در جاى صلح و آرامش، مرد صلح و آرامش بود، و در جاى جنگ، مرد جنگ و پیکار!
با این مقدمه به سراغ تفسیر خطبه مى رویم.

* * *