صفحه ٤٩٧

وَ قَدْ أَرَدْتُ تَوْلِیَةَ مِصْرَ هَاشِمَ بْنَ عُتْبَةَ، وَ لَوْ وَلَّیْتُهُ إِیَّاهَا لَمَّا خَلَّى لَهُمُ الْعَرْصَةَ، وَلاَ أَنْهَزَهُمُ الْفُرْصَةَ، بِلاَ ذَمٍّ لِمُحَمَّدِ بْنِ أَبِیبَکْرٍ، وَ لَقَدْ کَانَ إِلَىَّ حَبِیبآ، وَ کَانَ لِی رَبِیباً.
ترجمه
من مى خواستم هاشم بن عُتبه (مِرقال) را زمامدار مصر کنم و اگر او را والى آن منطقه کرده بودم، عرصه را بر آن ها (لشکر معاویه) خالى نمى گذاشت و به آن ها فرصت نمى داد (ولى فشار گروهى از افراد مانع شد) با این حال، من محمّد بن ابى بکر را نکوهش نمى کنم، زیرا او مورد علاقه من بود و در دامان من پرورش یافت.

شرح و تفسیر
محمّد بن ابى بکر و حکومت مصر

همان گونه که در شأن ورود خطبه اشاره شد، این سخن را على (علیه السلام) زمانى فرمود که سپاه معاویه به مصر حمله کرد و نماینده امیرمؤمنان على (علیه السلام)، محمّد بن ابى بکر، به شهادت رسید و امام (علیه السلام) بسیار اندوهگین شد، چراکه یکى از نزدیک ترین یاران خود را از دست داده بود.
امام (علیه السلام) در سخنى که از آن، بوى مذمّت درباره بعضى از اطرافیانش برمى خیزد، چنین فرمود: «من مى خواستم هاشم بن عُتبه (مِرقال) را زمامدار مصر کنم و اگر او را والى آن منطقه کرده بودم، عرصه را بر آن ها (لشکر معاویه) خالى