صفحه ٦٤

مرگ، قانونى است که بر پیشانى تمام موجودات زنده نوشته شده است، چراکه حیات جاودان جز براى خدا نیست. تمام ممکنات محدودند و سرانجام پایان مى گیرند و فانى مى شوند، آنچه باقى مى ماند، ذات پاک ازلى و ابدى خداست که هرگز گرد و غبار فنا بر دامان کبریایش نمى نشیند.
بنابراین نه ترس و وحشت از مرگ چیزى را عوض مى کند و نه دست و پا زدن براى بقا موجب بقا و حیات جاودانه است.
به همین دلیل امام (علیه السلام) در جمله دوم مى افزاید: «و آن کس که بقا را دوست دارد، بقا به او نمى دهند»؛ (وَلایُعطَى الْبَقاءَ مَنْ أحَبَّهُ).
ممکن است که پایان زندگى دیر و زود داشته باشد، ولى به قول معروف، سوخت و سوز ندارد و دنبال آبِ حیات گشتن و جرعه اى از آن سر کشیدن وهمیشه زنده ماندن، خیال باطل و فکرِ محال است.

نکته
نباید از مرگ ترسید

شک نیست که در این جهان هستى، غیر از ذات پاک پروردگار همه چیز به تدریج کهنه و فرسوده مى شود و راه فنا و مرگ را پیش مى گیرد.
خورشید ـ که بزرگ ترین ستاره منظومه شمسى است و حجم آن یک میلیون ودویست هزار مرتبه از کره زمین بیشتر است ـ سرانجام خاموش و تاریک مى شود و مى میرد؛ چراکه در هر شبانه روز، مقدار عظیمى از مادّه آن تبدیل به انرژى مى شود و در فضا پخش مى گردد. کره زمین و تمام سیّارات و همه کهکشان ها، سرانجام از بین خواهند رفت.
اصولا تولّد، خود بهترین دلیل بر مرگ است؛ چراکه اگر چیزى جاودانه شد، نه تولّدى دارد و نه مرگى.