صفحه ٢٠٠

بیمارى «آکله» و نوعى جذام که از درون معده گوشت هاى او را متلاشى مى کرد گرفتار شد! بیمارى درونى او به قدرى شدید شد که اَطِبّا او را جواب کردند، ازسوى دیگر سرما و لرز شدیدى بر او مسلّط گشت، به گونه اى که منقل هاى پر از آتش را در اطراف او قرار مى دادند و به پوست بدن او نزدیک مى کردند به طورى که نزدیک بود بدن او بسوزد، ولى باز از سرما فریاد مى کشید.
مى گویند: حجّاج در این حالت به «حسن بصرى» شکایت کرد و راه چاره اى از او خواست؛ حسن به او گفت: من به تو گفتم متعرّض صالحان مشو امّا تو لجاجت کردى (و این نتیجه اعمال توست)! حجّاج گفت: من از تو تقاضا نکردم که از خدا بخواهى مرا شفا بدهد، از خدا بخواه هرچه زودتر مرگ مرا برساند، تا از این عذاب هولناک راحت شوم.(1)

دیدى که خون ناحقِ پروانه شمع را      چندان امان نداد که شب را سحر کند!

نکته
دو دیدگاه مختلف درباره کوفه!

در خطبه هاى نهج البلاغه تعبیرهاى گوناگونى درباره کوفه و مردم آن دیده مى شود، در بعضى از موارد مانند خطبه مورد بحث کوفه به عنوان یک جایگاه مقدس معرفى شده که آبستن حوادث سخت و ناگوارى است، ولى خداوند این کانون مقدس را از شرّ جباران روزگار حفظ مى کند، در حالى که در بعضى دیگر از خطبه هاى نهج البلاغه مذمّت کوفه به خوبى آشکار است؛ مانند خطبه 25 که امام (علیه السلام) خطاب به کوفه مى فرماید: «اگر تنها تو (سرمایه من دربرابر دشمن) باشى، آن هم با این همه طوفان که دارى، چهره ات زشت باد!»؛ (اِنْ لَمْ تَکُونِی اِلاَّ اَنْتِ تَهُبُّ اَعَاصیرُکِ فَقَبَّحَکِ اللَّهُ).