صفحه ٣٠٠

3. این تعبیرات درواقع با عبارات کنایى، نوعى سرزنش را دربر دارد و به آنها گوشزد مى کند که گاهى آن چنان داغ مى شوید که هیچ کس نمى تواند شما را کنترل کند و گاهى آن چنان سرد و افسرده و بى رمق، که کسى نمى تواند شما را به حرکت درآورد.
سپس در ادامه خطبه مى فرماید: «من درباره این موضوع (جنگ با شامیان یا دشمنان دیگر در آغاز خلافت) بررسى کافى کرده ام و آن را کاملا زیرورو ساخته، تمام جهاتش را سنجیده ام به گونه اى که خواب را از چشمم ربود، سرانجام به این نتیجه رسیدم که چاره اى جز این نیست که یکى از دو راه را برگزینم: یا (با کسانى که دربرابر حق قیام کرده اند) به نبرد برخیزم و یا آنچه را محمّد (صلی الله علیه و آله) آورده است انکار کنم، دیدم تن دادن به جنگ (و مرارت دنیا) از تن دادن به کیفر پروردگار (در قیامت) آسان تر است و از دست رفتن دنیا دربرابر از دست دادن آخرت برایم سهل تر است (به همین دلیل اوّلى را برگزیدم)»؛ (وَقَدْ قلَّبْتُ هذَا آلْأَمْرَ بَطْنَهُ وَظَهْرَهُ حَتَّى مَنَعَنِی النَّوْمَ، فَمَا وَجَدْتُنِی یَسَعُنی إِلاَّ قِتَالُهُمْ أَوِ الْجُحُودُ بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) فَکَانَتْ مُعَالَجَةُ آلْقِتَالِ أَهْوَنَ عَلَیَّ مِنْ مُعَالَجَةِ الْعِقَابِ، وَمَوْتَاتُ الدُّنْیَا أَهْوَنَ عَلَیَّ مِنْ مَوْتَاتِ(1) آلاْخِرَةِ).
این تعبیرات پرمعنا به خوبى نشان مى دهد که اوّلا: امام (علیه السلام) هرگز تسلیم فشارهاى مردم نمى شد و تا چیزى را دقیقآ مورد بررسى قرار نمى داد درباره آن تصمیم نمى گرفت و این چنین است حال رهبران الهى که باید دور از احساسات داغ و فشارهاى زودگذر مردم، درمورد مصالح کارها دقّت و بررسى کنند و آنچه مصلحت است برگزینند، نه آنچه مایه خوشایند این و آن است.