نماز جمعه واجب است و ديگرى مىگويد واجب نيست. يكى مىگويد بازى شطرنج حرام است، اما ديگرى آن را حلال مىداند. يكى مىگويد فلان موسيقى حرام است و ديگرى مىگويد حلال است. پس فتواها و برداشتهاى فقهاء و مجتهدان نسبى و متغيّر است و از ثبات برخوردار نيست، تا آنجا كه ممكن است حتّى يك مجتهد دو فتواى متفاوت داشته باشد؛ چنانكه برخى از فقها زمانى فتوايى مىدهند و پس از مدّتى از آن فتوى منصرف مىشوند و فتواى جديدى عرضه مىكنند. پس اين تفاوت فتاوى و برداشتها دليل آن است كه معرفت و قرائت ما از دين نسبى و قابل تغيير است و امكان ندارد كه معرفت وشناختى از دين ثابت و مطلق باشد.
عرض مىكنيم همه و حتّى آن شخص بىسوادى كه در روستاى دور افتادهاى زندگى مىكند مىدانند كه فتاواى مجتهدان در حوزه فروع دين و برخى از تكاليف دينى متفاوت است. اما اين تفاوت فتاوى دليل نمى شود كه شما ادعا كنيد كه حتّى معرفت پيغمبر(صلى الله عليه وآله)از وحىاى كه به او شده مطلق نيست؛ چون معرفت پيغمبر نيز از مقوله معرفتهاى بشرى است و خطا بردار است! يعنى وقتى خداوند در قرآن مىفرمايد: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و يا «وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ لَاإِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ»(62)، گفته شود نمىدانيم كه وحى خداوند چيست. ما از طريق فرموده پيامبر كه ادعا كرده خداوند به او وحى كرده است، مطلع شدهايم كه به پيامبر وحى شده، اما از ماهيّت وحى الهى اطلاعى نداريم. آنچه را پيامبر به عنوان وحى خداوند به ما ارائه كرده، حقيقت وحى خداوند نيست، بلكه حاصل معرفت و فهم او از وحى است؛ و چون فهم او انسانى و خطا بردار است، احتمال مىدهيم كه او در تلقّى و گرفتن وحى اشتباه كرده باشد. خداوند چيز ديگرى را مىخواسته بيان كند و او عوضى و اشتباهى فهميده است و معرفت خود را به عنوان وحى خداوند تلقّى كرده است. حاصل چنين نگرشى اين است كه فهم هيچكس از هيچ يك از آيات قران معتبر نيست و در همه آنها احتمال خطا و اشتباه وجود دارد!
آيا اين هم قرائت جديدى از دين است؟ آيا دايره قرائتها تا اين قدر گسترده و بىحدّ و مرز است؟ مىپذيريم كه اختلاف در فتوا وجود دارد، اما آيا وجود خدا نيز قابل تشكيك است و مىتوان پذيرفت كه به نام اسلام و محتواى وحى قرآنى كسى وجود خدا را اثبات، و ديگرى