صفحه ٢٧٤

قبول داريم كه دين ثابت و مطلق است و ارزشهاى دينى نيز تابع مصالح و مفاسد واقعى و نفس الامرى و ثابت هستند و واقعيت دين را مطلق و ثابت مى‌دانيم. اما ما به دين واقعى و مطلق دسترسى نداريم و نمى توانيم با آن ارتباطى داشته باشيم. چيزى كه در دسترس و در اختيار ماست معرفت و شناخت ما از دين است و آنچه را ما به عنوان دين به ديگران ارائه مى‌دهيم، در واقع شناخت و برداشتى است كه ما از دين داريم و ممكن است ديگران شناخت و برداشت ديگرى از دين داشته باشند. گرچه ما اصل دين را ثابت و مطلق مى‌دانيم، اما شناخت و معرفت خود را از دين تغييرپذير و نسبى مى‌دانيم و معتقديم كه كسى نبايد شناخت و برداشت دينى خود را مطلق بداند و فكر خود را بر ديگران تحميل كند.
   در اينجا اين سوال مطرح است كه آيا امكان دارد كه برخى از شناخت‌هاى دينى ما مطلق باشد كه همه بايد چنان شناختى را داشته باشند و بپذيرند يا خير، هيچ شناختى در حوزه معرفت دينى مطلق نيست و هر شناختى نسبت به هر موضوع دينى نسبى است؟ در نتيجه ممكن است بين دو شناخت دينى، صددرصد تباين و اختلاف باشد و آن دو كاملا نقيض يكديگر باشند؛ يعنى، كسى صددرصد معتقد به يك گزاره دينى باشد و ديگرى آن اعتقاد را رد كند، و در عين حال هر دو شناخت و برداشت از دين، مقبول و معتبر باشد!
   اين گرايش سوم درنسبيّت كه به عنوان نسبى‌بودن معرفت و شناخت دين معروف گشته است و مروّجان اين نگرش عنوان «قبض و بسط شريعت» را براى آن برگزيده‌اند، تقريباً دو دهه است كه در كشور ما مطرح و رواج يافته است و هر روزه در سطح فزاينده‌تر و گسترده‌ترى در روزنامه‌ها و مجلاّت طرح مى‌گردد و بر اساس آن چنين وانمود مى‌كنند كه شناخت همه مردم نسبت به دين يكسان نيست: ممكن است كسى بر اساس اعتقاد خود بگويد: نماز صبح دو ركعت است و ديگرى نيز براساس اعتقاد و شناخت خود از دين بگويد: نماز صبح سه ركعت است؛ و در عين حال هر دو معتبر و مقبول باشد! و طبق اين گرايش ما وقتى خودمان معتقديم كه نماز صبح دو ركعت است حق نداريم از ديگران نيز بخواهيم كه دو ركعت بخوانند. بر اساس شناخت و قرائت ما از دين نماز صبح دو ركعت است، ممكن است برداشت ديگرى از دين اين باشد كه نماز صبح سه ركعت است. آن هم شناخت و قرائتى از دين است و تفاوتى