صفحه ٢٣٤

مى‌گويند خداى ما خشم و غضب ندارد، خدايى را كه در اسلام و قرآن معرفى شده است، درست معرفى نكرده‌اند؛ و چنانكه آنها مى‌گويند خدايى كه ما به آن معتقديم فقط اهل خشم و غضب نيست. بلكه هم داراى رحمت است و هم داراى غضب، و بى‌ترديد رحمت او بر غضب و خشم او برترى و چيرگى دارد؛ از اين رو فرمود:
      «... كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ...»(44) ؛ (خداوند) رحمت (و بخشش) را بر خود حتم كرده است.
   اين معنى در روايات فراوان و متواترى از ناحيهّ شيعه و سنّى نقل شده است و در دعاهاى ما آمده است كه:
      «يا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ.»؛ اى كسى كه رحمتش بر غضبش پيشى گرفته است.
   يعنى رحمت خدا غضب او را نفى نمى‌كند، بلكه بر آن سبقت دارد و تا آنجا كه حكمت و لطف و فضل الهى ايجاب كند، بندگان مشمول رأفت و رحمت حضرت حق خواهند بود و خشم و غضب الهى ظاهر نمى‌گردد؛ مگر در هنگامى كه ضرورت باشد خداوند عده‌اى را گرفتار خشم و غضب خود گرداند. از اين روست كه مى‌نگريم خداوند بر اقوامى چون قوم عاد، ثمود و لوط ـ كه داستانشان در قران نيز آمده است ـ غضب كرد و با فرود آوردن عذاب خويش بر آنها، نابودشان ساخت. چرا كه آنان با آن كه پيامبران الهى مكرّر آنان را دعوت به هدايت كردند و براى اين كه مسير هدايت در برابرشان آشكار و هويدا شود، معجزات و نشانه‌هاى الهى را نيز ارائه دادند؛ با اين همه راه طغيان و فساد پيش گرفتند و اندكى تغيير در رفتار پليد و زشت آنان رُخ نداد و بيش از پيش به عصيان و مخالفت با دستورات الهى و پيامبر او پرداختند. اينجا بود كه حكمت و مشيّت الهى ايجاب كرد كه آنان گرفتار خشم و عذاب الهى گردند، تا عبرتى باشند براى مفسده‌جويان و گردنكشان لجوج و معاند.
   بنابراين، خدايى كه در قرآن معرفى شده است، عبوس نيست، بلكه خداى رحمت و مهربانى است و تنها به هنگام ضرورت و جايى كه حكمتش ايجاب كند، خشم و غضب خويش را بروز مى‌دهد. پس در برابر اين سؤال كه آيا اسلام مبتنى بر رحمت و مهربانى است و يا مبتنى بر سخت‌گيرى و خشونت است؛ مى‌گوييم: در اسلام اصل، رحمت است و بنابراين