وقتى فرشتگان از فساد اجتماعى و خونريزى انسانها خبر مىدهند خداوند سخن آنان را انكار نمىكند؛ بلكه در پاسخ آنها به حكمت آفرينش انسان اشاره مىكند كه فرشتگان از آن بىخبر بودند.
همچنين در پارهاى از آيات ديگر خداوند برخى از ضعفهاى اخلاقى انسان را بيان مىكند، از جمله آيات:
1. «إِنَّ الاِْنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً. إِذَا مَسَّهُ الشَّرُ جَزُوعاً. و إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً.»(3)
به يقين انسان حريص و كم طاقت آفريده شده است، هنگامى كه بدى به او رسد بىتابى مىكند؛ و هنگامى كه خوبى به او رسد از ديگران باز مىدارد (و بخل مىورزد).
2. «... إِنَّ الاِْنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ.»(4) ؛ انسان بسيار ستمگر و ناسپاس است.
جالب اين كه در آيه فوق خداوند انسان را «ظلوم» معرفى مىكند كه صيغه مبالغه و به معناى بسيار ظلمكننده است. اين تعبير حاكى از آن است كه ظلم، طغيان و ناسپاسى در بين انسانها به حدّى است كه قابل چشمپوشى نيست و همواره جوامع انسانى آكنده از ظلم و ناسپاسى خواهد بود و اين تصوّر پذيرفته نيست كه با تعليم، تربيت، ارشاد، موعظه و نصيحت مردمْ مىتوان جامعهاى را ساخت كه تمام اعضايش رفتار خوب و پسنديده داشته باشند و هيچ كس از قوانين و ارزشهاى اخلاقى سرپيچى و تخلّف نكند؛ كه در اين صورت ديگر نيازى به دولت و قوّه قهريه نباشد. قرآن نيز با اين تصوّر مخالف است و واقعيتها نشان مىدهد كه همواره در جوامع انسانى به انگيزههاى گوناگون تخلّف وجود داشته است. البته برخى در صدد كشف و شناسايى عوامل تخلّف و ارتكاب جرم از سوى افراد برآمدهاند و به عواملى چون جهل و نادانى و عوامل ژنتيك و عوامل ديگر اشاره داشتهاند كه ما فعلا در صدد پىگيرى آن مطلب نيستيم و تنها در صدد بيان اين سخنيم كه همواره، در بين انسانها تخلّف از قانون، ارتكاب جُرم و بزهكارى وجود داشته است و براحتى مىتوان پيشبينى كرد كه در آينده نيز چنين خواهد بود.
نظریه سیاسی اسلام ج2
جلسه بيست و پنجم: رهيافتهاى كلان در حوزه حكومت و اجرا (2)