با ساختار و حجم جمعيتى آن دوران، حكومت داراى ساختارى ساده و محدود بود. بتدريج حوزه كشورها و مناطق اسلامى گسترش يافت و در زمان خلفاء و از جمله در زمان امير مؤمنان(عليه السلام) كه تنها كمتر از نيم قرن از پيدايش اسلام مىگذشت ـ حكومت اسلامى كشورهايى چون ايران، مصر، عراق، سوريه، حجاز و يمن را دربر مىگرفت. با توجه به اين رشد و گسترش مناطق تحت نفوذ اسلام، امكان نداشت هنگامى كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) حكومت كوچكى را در مدينه تشكيل دادند، شكلى را براى حكومت برگزينند كه مجموعه ساختارهاى حكومتى را كه ظرف پنجاه سال از آغاز هجرت تشكيل يافت، در برگيرد و بتواند همه آنها را پوشش دهد. اگر هم ساختار و شكل متناسب با مناطق و جمعيت گسترده اسلامى از سوى رسول خدا معرفى مىشد، براى مردم زمان حضرت جنبه رؤيايى و تخيّلى مىيافت و از سوى ديگر، چون زمينه عملى براى تحقق آن فُرم و شكل حكومتى نبود كار لغوى به شمار مىآمد.
با توجه به آن كه ظرف پنجاه سال آن همه تحوّل و دگرگونى در شرايط زندگى مسلمانان و بافت جمعيّتى آنان پديد آمد كه اَشكال متعددى از حكومت را مىطلبيد و همچنين با توجه به اين كه پس از آن دوران نيز مسلمانان و جهان اسلام پيوسته در معرض تحوّلات فراوان و غير قابل پيشبينى بود، اگر پيامبر درصدد بر مىآمدند كه از پيش براى هر دورهاى شكل خاصّى از حكومت را تعيين كنند، لازم بود كه دايرة المعارفى از اَشكال حكومتهاى فرضى، براى دورههاى گوناگون، تدوين يابد و تشكيلات و شرايط و ساختار هر يك به تفصيل معين گردد. اما با در نظر گرفتن اين مسأله كه در آن زمان تعداد كسانى كه سواد خواندن و نوشتن داشتند بسيار اندك بود، چه رسد به افراد عالم و دانشمندى كه اين مسائل را تشخيص بدهند و بتوانند آنها را از يكديگر تفكيك كنند؛ نه امكان بيان چنين موضوعى فراهم بود و نه اگر بيان مىشد، امكان حفظ و اشاعه و ترويج آن فراهم مىآمد.
حاصل سخن اين كه ساختار حكومت، بر حسب شرايط زمانى و مكانى و تحوّلات فرهنگى و اجتماعى، دائماً در حال تغيير و تحوّل است و نمىشود براى زندگى اجتماعى، در طول تاريخ، تنها يك شكل حكومتى تعيين كرد كه در همه زمانها، سرزمينها و شرايط قابل اجرا باشد. ساختار حكومت از احكام متغيّر و احكام ثانويه اسلام است كه برحسب شرايط
نظریه سیاسی اسلام ج2
جلسه سى و سوم: اسلام و مدلهاى گوناگون حكومتى