صفحه ٦٩

باشيد. پس سعى كنيد از يكى كاملا روى نگردانيد و او را رها نكنيد كه معلوم نباشد شوهر دارد يا بى شوهر است و اگر اصلاح كنيد و تقوا پيشه كنيد، خداوند بخشاينده و مهربان است.
   بعضى براى جمع بين اين آيه و آيه اى كه قبل از اين آورديم، راه افراط را پيموده و گفته اند كه مجموع دو آيه، دلالت دارند بر اين كه ازدواج با بيش از يك همسر، جايز نيست؛ زيرا آيه نخست، جواز تعدد همسران را متوقف بر رعايت عدالت در ميان آنان دانسته است و آيه دوم، دلالت دارد بر اين كه رعايت عدالت در ميان همسران امكان ندارد و مرد هرگز نمى تواند ميان همسران خود به عدالت رفتار كند و نتيجه جمع بين اين دو آيه، جايز نبودن ازدواج با بيش از يك همسر خواهد بود.
   بديهى است جمع بين اين دو آيه، به اين شكل، چيزى جز به ابتذال كشاندن آيات نيست. چگونه ممكن است از يك سو، خداوند به انسان، اجازه ازدواج با چهار همسر را بدهد و آن را مشروط به عدالت كند و از سوى ديگر، بگويد: شما هرگز نمى توانيد اين شرط را مراعات كنيد، و در نتيجه، گرفتن بيش از يك زن، جايز نباشد؟! كلام شخص عادى را هم نمى توان اين گونه توجيه كرد چه رسد به كلام الهى كه در غايت فصاحت و بلاغت است. براى درك درست مفهوم اين دو آيه و جمع ميان آن دو، لازم است به قسمت آخر آيه 129 توجه كنيم تا روشن شود كه خداوند چه عدالتى را از ما خواسته است. جمله آخر اين آيه، دلالت دارد بر آن كه عدالتى كه انسان توان رعايت آن را ندارد، عدالت در رعايت حقوق قانونىِ همسران نيست؛ زيرا رعايت اين عدالت، ناممكن نيست؛ بلكه رعايت مساوات مطلق ميان همسران است كه ناممكن خواهد بود و همين عدالت است كه در جمله (وَلَنْ تَسْتَطيعُوا أَنْ تَعْدِلُواْ بَيْنَ النِّساءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ) غير ممكن شمرده شده است.
   منظور اين است كه اگر بخواهيد بين همسرانتان تساوى مطلق برقرار كنيد و هيچ فرقى بين آن ها نگذاريد، اين كار برايتان ميسور نيست، به ويژه اين كه درجه محبت قلبى و عواطف انسان نسبت به همسران، در اختيار او نيست تا عدالت را در آن رعايت كند و طبيعى است كه تفاوت در محبت قلبى، منشأ تفاوت در رفتار ظاهرى انسان نيز مى شود. پس اگر كسى كه داراى چند همسر است، بخواهد با همه آن ها رفتارى يك سان داشته