صفحه ٣٥٨

  گونه دوم اين كه انسان مى داند كه گوينده مى خواهد سخن باطلى را ابراز كند و شنيدن آن هيچ نفعى براى شنونده ندارد.
   گونه سوم اين است كه شنونده اطلاعى از سخن گوينده ندارد و گوش مى دهد به سخنى كه خود او حق يا باطل بودنش را نمى داند؛ يعنى تا گوينده، آن سخن را ادا نكند، او علم به صدق يا كذبش ندارد و پس از شنيدن آن، متوجه صدق يا كذب بودن آن خواهد شد.
   گونه سوم، خود، چند صورت دارد: در صورت نخست، مستمع گوش مى دهد به سخن كسى تا براساس اعتماد به او، سخنش را بپذيرد؛ يعنى هر چند نمى داند سخن چيست، ولى گوينده آن، فردى قابل اعتماد است و اعتماد به گوينده، در پذيرش سخن وى تأثير مى گذارد.
   در صورت دوم، مستمع به سخنان گوينده گوش مى دهد تا با شنيدن سخن او، خود وى درباره آن بينديشد و با فكر و درك خود، حقيقت را بفهمد، نه آن كه تعبداً از گوينده بپذيرد؛ مانند بسيارى از آموزش هايى كه شاگرد از استاد خود دريافت مى كند و جنبه ارشادى دارد و تعبدى نيست؛ بلكه اعتماد اصلىِ او بر فكر خويش است.
   در صورت سوم، مستمع نه به گوينده اعتماد دارد و نه خود قادر است با عقل و فكر خويش، حقيقت را درك كند و توانايى تشخيص حق يا باطل بودن سخن گوينده را ندارد.
   اكنون، پس از ذكر صورت هاى گوناگون شنيدن، به يك يك آن ها مى پردازيم.

1. شنيدن سخن حق
آن جا كه مستمع سخنى را مى شنود كه علم به حقانيتش دارد، هر چند كه خود از قبل، علم به حقانيت آن دارد، با وجود اين، كار او درست و مفيد خواهد بود؛ زيرا در همين موارد نيز كه انسان سخن حق و پاسخ درست را مى داند، غالباً از آن ها غفلت دارد و شنيدن آن ها سبب توجه به حقايقى مى شود كه از آن ها غافل بوده است. بنابراين، شنيدن وى، هر چند كه استفاده علمى برايش ندارد، ولى نوعى يادآورى و غفلت زدايى و تجديد توجه است كه به طور طبيعى مى تواند تأثير نفسانى و رفتارى بسيارى براى شنونده در برداشته باشد.