صفحه ٣٤٧

كسى آمرانه و با قدرت به ديگرى بگويد: اين كار واجب را انجام بده يا آن كار منكر را ترك كن، در حالى كه در ارشاد و تعليم و موعظه و نصيحت، چنين حالتى و چنين آمريت و استعلايى متصور نيست. بنابراين، نمى توانند در دايره امر به معروف و نهى از منكر قرار گيرند و احكامى جداگانه دارند.
   از سوى ديگر، اين پرسش مطرح مى شود كه آيا پيشگيرىِ قهرآميز از منكرات نيز در دايره امر به معروف و نهى از منكر و مشمول آن است يا اين كه امر به معروف و نهى از منكر، صرفاً از طريق سخن است و شامل جلوگيرىِ عملى و قهرآميز از منكرات نمى شود؟
   در پاسخ مى گوييم: در اسلام، واجباتى هستند كه گاهى، عنوان امر به معروف و نهى از منكر ـ به صورت حقيقى و يا از باب مجاز و توسعه در تعبير ـ بر آن ها اطلاق شده است كه يكى از آن ها همين تعليم جاهل و ارشاد ضالّ است.
   البته بعضى از علما، در وجوب آن ترديد كرده اند؛ اما بايد توجه داشت كه هدف از فرستادن انبياى الهى و كتب آسمانى، هدايت مردم بوده است و احكام و معارف اسلامى، امانتى است در دست علما و فقها كه بايد به مردم برسانند تا آن هدف والاى الهى تحقق يابد و مردم هدايت شوند كه اگر در انجام اين وظيفه، كوتاهى كنند، طولى نمى كشد كه هدف انبيا گم مى شود و غرض خداى متعال از بعثت انبيا نقض مى گردد.
   بنابراين، شكى نيست در اين كه ارشاد ضالّ و تعليم جاهل، فى الجمله، وجوب عقلى دارد و البته روايات فراوان و بعضى از آيات قرآن هم بر وجوب ارشاد گمراهان و آموزش و تعليم افراد نادان دلالت دارند؛ ولى صرف نظر از اين آيات و روايات هم، ما علم داريم و عقل قطعاً به ما حكم مى كند كه خداى متعال چنين وظيفه اى را به طور الزامى از ما خواسته است كه انجام دهيم و احتمال اين كه خداوند خواسته باشد كه تنها به وسيله انبيا دستورات و احكام خود را به مردم برساند و پس از فوت انبيا ديگر نمى خواهد كه اين احكام به نسل هاى آينده برسد، احتمالى است باطل و غير عقلايى و فاقد ارزش.
   بنابراين، حتى اگر دليل تعبّدى هم نمى داشتيم، اين وظيفه، عقلاً بر ما ثابت بود؛ حال چه نام آن را امر به معروف بگذاريم و بگوييم در دايره امر به معروف و نهى از منكر قرار دارد و يا اين كه بگوييم چيز ديگرى است.
   البته از برخى آيات قرآن مى توان استنباط كرد كه امر به معروف و نهى از منكر، از