صفحه ٣٤٣

در آيه ديگرى خداوند به گونه اى ظريف تر به اين پديده زشت اجتماعى اشاره كرده، مى گويد:
(وَ اِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ اَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ اْلكِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ اْلكِتابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِاللّهِ وَما هُوَ مِنْ عِنْدِاللّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ)(1).
از اهل كتاب، گروهى زبان خود را (در هنگام القاى سخنان خود) به شكلى بچرخانند تا تو آن سخن را جزء كتاب برشمرى، در حالى كه آن سخن از كتاب نيست و گويند كه اين سخن از نزد خدا است، در حالى كه از نزد خدا نيست و دروغ هايى به خدا نسبت دهند، در حالى كه خود مى دانند كه از خدا نيست.
   خداوند در آيات بسيار ديگرى نيز به اين حقيقت تلخ و بزرگى اين گناه، كه منشأ فساد و گمراهى مى شود اشاره كرده است:
   خداى متعال ازاهل كتاب پيمان گرفته كه آيات آن را براى مردم بيان كنند و كتمانش نكنند؛ ولى آن ها اين پيمان الهى را پشت سرخود انداختند تا بهاى اندكى به دست آورند و بد بهايى به دست آوردند.(2)
   و مى فرمايد:
   از يهوديان كسانى بودند كه كلمات خدا را از مسير اصلىِ خود منحرف (و به اصطلاح آن را تحريف) مى كردند.(3)
   بنابراين، كتمان حق و مخفى كردن آيات خدا از بزرگ ترين مصاديق كذب و از بزرگ ترين گناهان شمرده مى شود و آيات مذكور، همه درباره اهل كتاب بود؛ ولى همين آيات و بيان اين جريانات تاريخى اهل كتاب مى تواند براى ما نيز بسيار آموزنده باشد. نقل اين جريان، آن هم در اين حد وسيع، نشان مى دهد كه اين گناه، در بين اهل كتاب، بسيار رواج داشته است. در عين حال، اين همه تأكيد بر آن شايد براى آن است كه ما درس عبرت بگيريم و از كتمان حقايقى كه به زيان ما هستند، خوددارى كنيم كه در اين صورت، مبارزه خوبى با فسادهاى اجتماعى و اقتصادى و سياسى صورت خواهد گرفت.