صفحه ٣٣٦

كه چنين كلامى ارزش مثبت اخلاقى ندارد؛ چنان كه اگر بر عكس، به اشتباه، دروغى بگويد به گمان اين كه راست است، آن هم ارزش منفى ندارد؛ چرا كه چنين راست و دروغى، خارج از محدوده اختيار انسان و بى ارتباط با فاعل مختار است، حال آن كه در مسائل اخلاقى، همه جا ارتباط با فاعل و حسن فاعلى ملحوظ خواهد بود.
   صدق عملى يا رفتارى، به معناى مطابقت اعمال و رفتار انسان با گفتار يا اعتقاد وى، يعنى رفتار انسان تصديق كننده گفتارش و يا مصدق اعتقادش باشد هر چند كه سخنى هم نگويد. بنابراين، صادق به كسى مى گويند كه اگر به چيزى معتقد است، به اقتضاى اعتقادش رفتار كند و مبالغه آن، «صدّيق» است.
   قرآن در مواردى بر اين صدق تأكيد كرده و مى فرمايد:
(اِنَّما الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ امَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بَاَمْوالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ فى سَبِيلِ اللّهِ اُوْلئِكَ هُمُ الْصّادِقُونَ)(1).
مؤمنان كسانى اند كه به خدا و رسول او ايمان دارند و هيچ ترديدى در آن نكرده اند و با جان و مال خويش، در راه خدا جهاد كرده اند و اينان همان صادقان هستند.
   روشن است كه جهاد در راه خدا، كه در اين آيه، شرط صداقت و راستگويىِ انسان قرار داده شده، ربطى به سخن گفتن ندارد. پس اعتبار چنين شرايطى براى صادق بودن انسان، به اين دليل است كه ايمان به خدا و پيغمبر، به معناى التزام به لوازم آن است. پس كسانى كه ادعاى ايمان دارند يا خود را در زمره مؤمنان مى شمرند، بايد عملاً به لوازم آن ملتزم باشند و اگر مخالفت كنند، معلوم مى شود كه اين اظهار قولى يا عملىِ آن ها مطابق با واقع نبوده است. پس به اين معنا، صدّيق كسى است كه رفتارش دقيقاً، همان رفتارى باشد كه ايمان وى طلب مى كند و بدين رو است كه غالباً، صدّيق درباره افراد معصوم به كار مى رود؛ زيرا از معصوم هيچ كارى كه خلاف دين و ايمان باشد، سر نمى زند و جمله (وَاُمُّهُ صِدِّيقَةٌ)(2) درباره مادر عيسى به كار رفته و دلالت بر عصمت حضرت مريم(عليها السلام)دارد. هم چنين يكى از القاب حضرت زهرا(عليها السلام) شمرده شده كه داراى مقام عصمت بودند.