صفحه ١٩٢

(وَ اِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إنَّ اللّهَ نِعِمّا يَعِظُكُمْ بِهِ اِنَّ اللَّهَ كانَ سَميعاً بَصِيراً)(1).
(خداوند فرمان مى دهد امانت ها را به صاحبان آن برگردانيد) و به هنگام قضاوت و داورى در ميان مردم به عدالت حكم كنيد.
   بنابراين، مى توان گفت كه در بينش اسلامى، حقوق مردم امانتى است از سوى خدا در دست ولىّ امر و مسئولان جامعه، و آنان بايد كاملا رعايت اين امانت مردمى را بكنند. به سخنى روشن تر، در بينش اسلامى، حاكميت اصالتاً از آنِ خداوند است و هر حكومت حقى كه در جامعه اسلامى برپا شود، بايد از سوى خداوند باشد. حال يا مستقيماً خداوند اين حاكميت را به او اعطا كرده است؛ مانند حكومت و ولايت پيامبر و امامان معصوم. و يا با واسطه؛ مانند جانشين امام كه منصوب خاص يا عام او هستند.
   پس جان، مال و ناموس مردم امانت هايى اند كه خداى متعال، بىواسطه يا باواسطه، به حاكم شرعى سپرده است و اگر او در حفظ اين امانت ها كوتاهى كند، اداى امانت نكرده است. البته با بيان ديگرى نيز مى توان گفت كه وقتى مردم با كسى بيعت مى كنند، در حقيقت، جان و مال خود را به دست او مى سپارند و امارت و حكومت او را بر خود مى پذيرند؛ اما بيان نخست با اصول اسلام سازگارتر است.
   در مقابل اداى امانت و رعايت امانت، خيانت در امانت مطرح است كه آيات بسيارى، آن را به شدت نكوهش كرده اند.(2) در اين آيات مفهوم خيانت با صيغه هاى مختلف به كار رفته است؛ اما در يك مورد، به جاى تعبير خيانت، از واژه «غلّ» استفاده شده است، آن جا كه مى فرمايد:
(وَ ما كانَ لِنبى أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ)(3).
هيچ پيغمبرى خيانت نخواهد كرد و هر كس خيانت كند، در روز قيامت به كيفر آن خواهد رسيد.