صفحه ١٧١

امر و نهى در دين و محتويات وحى، كمال انسان است و شرع بايد در راه كمال به انسان كمك كند.
   البته يك سلسله حقوق براى انسان ها در رابطه با طبيعت مطرح مى شود كه انسان در چارچوب آن حقوق قادر است دريابد كه از كدام موجودات طبيعى حق استفاده دارد؛ اما اين حقوق با مقررات اجتماعى و حقوق مصطلح در علم حقوق فرق مى كند و از اين رو است كه متقابلا، براى موجودات ديگر نيز چنين حقوقى بر انسان اثبات مى شود؛ مانند حق زمين، درختان و حيوانات بر انسان. اين يك مفهوم گسترده از حق است كه در دين مطرح مى شود؛ اما در علم حقوق از اين گونه حق ها بحثى به ميان نمى آيد، بلكه فقط روابط اجتماعى و حقوق انسان ها بر يكديگر مطرح مى شوند.

* * * * * *

   درباره منشأ حقوق انسان ها بر يكديگر با ديدگاه هاى مكتب هاى مختلف حقوقى، كم و بيش آشنا شديم و معلوم شد كه هر كدام داراى يكى از اين سه ديدگاه عمده اند:
   1ـ منشأ حقوق، اراده دولت است.
   2ـ منشأ حقوق، اراده ملت است.
   3ـ منشأ حقوق فطرت و طبيعت انسان است.
   اكنون مى خواهيم بگوييم كه هيچ يك از اين سه ديدگاه، مورد تأييد فلسفه اخلاق و فلسفه حقوق اسلامى نيست؛ مثلا صرف اين كه در ساختمان آفرينش انسان دستگاه گوارش و دهان و دندان وجود دارد، نمى تواند دليل قانع كننده اى باشد بر اين كه انسان حق دارد از خوردنى ها بخورد و به اصطلاح، اين «بايد»، از آن «هست» برنمى خيزد.
   اين كه گفته مى شود انسان به دليل داشتن جهاز هاضمه و دهان و دندان، به طور طبيعى حق دارد آن چه را كه در طبيعت، باب دندان خود يافت، بخورد، همانند همه اصول ديگر حقوق طبيعى، از آراى محموده است كه البته جاى خود را دارند؛ اما بديهى و برهانى نيستند. همه انسان ها قبول دارند كه انسان بايد غذا بخورد؛ ولى شايد به خاطر نفع طلبى خودشان است كه چنين حكمى مى كنند نه بر اساس دليل و برهان و حكم عقل. به هر حال، دليلى كه در مقدمات آن از آراى محموده استفاده شود، برهان نيست، بلكه جدل است.