صفحه ٩٣

و آسایشى ندارند (و این برخلاف هدفى است که خطبه براى آن بیان شده که حکومت به هر طریق و به هر صورت لازم است)، به نظر مى رسد که روایت اوّل صحیح تر و دقیق تر است.
در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، مطلبى آمده است که کمک بسیار مؤثرى به روشن شدن نخستین جمله روایت دوم (حُکْمَ اللهِ أَنْتَظِرُ فیْکُمْ) مى کند و آن اینکه:
«هنگامى که على (علیه السلام) از صفّین بازگشت و به کوفه آمد، خوارج در صحراى «حرورا» (در نزدیکى کوفه) اجتماع کردند و یکى بعد از دیگرى نزد امام (علیه السلام) آمدند (و سخن نامناسبى گفتند و برگشتند) در این هنگام یکى از آنان نزد امام (علیه السلام) در مسجد آمد، و در حالى که مردم اطراف آن حضرت را گرفته بودند فریاد زد: «لا حُکْمَ إِلاَّ للهِِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»! (و با این تعبیر، اصحاب حضرت را به شرک متّهم ساخت)!
مردم رو به سوى او کردند، فریاد زد: «لا حُکْمَ إلّا للهِِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُتَلَفِّتُونَ» (در این جا کسانى را که به او نگاه مى کردند متّهم به شرک کرد).
امام (علیه السلام) سر بلند کرد و به او نگاه فرمود: او (که مرد بسیار وقیح و بى شرمى بود) فریاد زد: «لا حُکْمَ إلّا للهِِ وَلَوْ کَرِهَ اَبُوحَسَنْ!». (و در این جا امام (علیه السلام) را متّهم به مخالفت با حکم الله کرد!).
امام (علیه السلام) فرمود: ابوالحسن (على بن ابى طالب) از حکم خدا ناخشنود نیست من بى صبرانه منتظر حکم خدا درباره شما هستم (مجازاتى ازسوى خدا و یا مجازاتى به وسیله مؤمنان).
در این جا مردم گفتند: اى امیرمؤمنان! چرا تصمیم به نابودى این گروه (جسور و بى منطق) نمى گیرى؟ امام (علیه السلام) فرمود: این ها هرگز نابود نمى شوند، آن ها در صلب پدران و رحم مادران تا روز قیامت خواهند بود (اگر گروهى از بین بروند