صفحه ٥٥٩

حتّى اموالى را که ظاهرآ ملک اوست، امانت الهى در دست خود بشمرد و حداکثر تلاش خود را در جلب رضاى او به کار گیرد و در عین حال خود را به او بسپارد، همان گونه که امیرمؤمنان (علیه السلام) به پیشگاه خداوند عرض مى کند: «إِلهی کَفَى بِی عِزّآ أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْدآ وَ کَفَى بِی فَخْرآ أَنْ تَکُونَ لِی رَبّآ؛ خدایا! این عزّت براى من بس است که بنده توباشم واین افتخاربراى من کافى است که تو پروردگار من باشى».(1)
در سومین توصیف به مسئله خاتمیّت اشاره مى کند و مى فرماید: «همان کسى که خاتم پیامبران پیشین بود»؛ (الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ).
در صورتى که «ما» در این جا به معناى «ذَوِى الْعُقُول» باشد اشاره به پیامبران پیشین است، که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) خاتم النّبیین بود. و اگر به معناى «ذوى العقول» نباشد، اشاره به پایان گرفتن شرایع پیشین، به دست پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) است.
و در چهارمین و پنجمین توصیف مى فرماید: «کسى که درهاى بسته را گشود و حقّ را با حقّ آشکار ساخت»؛ (وَ الْفَاتِحِ لِمَا آنْغَلَقَ، وَ الْمُعْلِنِ الْحَقَّ بِالْحَقِّ).
منظور از پیچیدگى ها و درهاى بسته، ابواب علوم و دانش ها و مسائل پیچیده اخلاقى و اجتماعى انسان هاست که پیامبر (صلی الله علیه و آله) با دین و آیین و هدایت هاى خود، آن ها را به روى انسان ها باز کرد و منظور از آشکار ساختن حق با حق، ممکن است اشاره به معجزات باشد که حقّانیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را تبیین کرد و یا اشاره به بیانات منطقى او باشد که حقایق را شرح داد و یا اشاره به جنگ ها و غزواتى است که دشمنان حق را کنار زد تا مردم چهره حق را ببینند و یا روشن ساختن حقایق به قرینه یکدیگر است همان گونه که آیات قرآن را به کمک یکدیگر تفسیر مى کنند؛ و هیچ مانعى ندارد که تمام معانى چهارگانه فوق، در این جمله جمع باشد.