صفحه ٥٣٩

است؛ نخست این که: مردم عراق را به زن تشبیه مى کند؛ چون مردانه از عزّت وشرف خود دفاع نکردند، سپس روى باردار بودن این زن تکیه مى کند، چراکه آن ها حدّاقل این شایستگى را داشتند که با اطاعت از فرمان على (علیه السلام) فرزند پیروزى را به دنیا آورند و دست غارتگران شام را از دامان اسلام و قرآن ومسلمین کوتاه سازند؛ ولى متأسّفانه در آخرین روزهاى باردارى، بر اثر جهل ونادانى، این فرزند را سقط کردند؛ نیرنگ عمروعاص در بالا بردن قرآن ها بر سر نیزه ها به نتیجه مى رسد و جمعیّت با این خدعه و نیرنگ، دست از جنگ مى کشند و حتّى از پیشروى مالک اشتر به سراپرده معاویه و فرود آوردنِ آخرین ضربت جلوگیرى مى کنند، به این صورت که امام (علیه السلام) را تهدید مى کنند که اگر مالک برنگردد تو را خواهیم کشت.
چنین زنى اگر شوهر و سرپرست خود را از دست بدهد و همسر مناسب دیگرى نیز انتخاب نکند و با حسرت و اندوه از دنیا برود، بدیهى است که میراث او را افراد دوردست مى برند، نه فرزندى دارد که ادامه بخش حیات او باشد، نه همسرى که براى او اشک بریزد (و فرض این است که پدر و مادر نیز ندارد)!
بعضى از بزرگان معتقدند که این بخش از کلام مولا (علیه السلام) اشاره به پیشگویى هایى درباره آینده است و نشان مى دهد که امام (علیه السلام) پیش گویى مى کند که مردم عراق براثر سوء تدبیرى که در مسئله جنگ صفّین و مانند آن داشتند، با گرفتارى هاى شدید روبرو مى شوند؛ پیشوایشان على (علیه السلام) را از دست مى دهند و جانشین آن حضرت به دلیل بى وفایى ها و تمرّدها آن ها را رها مى سازد و افراد مناطق دوردست بر آن ها مسلّط مى شوند و روزگار آنان را سیاه مى کنند، همان طور که این پیشگویى به وقوع پیوست.
سپس امام (علیه السلام) در ادامه سخن، مردم را متوجه این نکته مى کند که هجرت او از مدینه به کوفه، درواقع یک امر اضطرارى بوده، نه این که مردم کوفه چنان