صفحه ٥٢٤

پیامبر (علیه السلام) بعد از «نهصد و پنجاه سال!» تبلیغ و روشنگرى و هدایت، چاره اى جز نفرین ندید و عرض کرد: (وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لاَ تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارآ)؛ «پروردگارا! هیچ کس از کافران را بر روى زمین زنده باقى مگذار!»(1) و طوفان آمدو همه را از بین برد.
به هر حال، قابل توجّه است که امام (علیه السلام) همیشه به اصحاب و یاران خود توصیه مى کرد با دشمنان مدارا کنند و با زیردستان مهربان باشند وحتّى در فرمان معروف مالک اشتر تأکید مى کند که به تمام مردم مصر، اعمّ از مسلمان و کافر، لطف و محبّت کند و مى فرماید: «آن ها یا برادر دینى تو هستند ویا انسانى همانند تو»؛ بنابراین، باید دید تا چه حد او را آزار دادند که خودش راضى به نفرین کردن شد. ولى ادب امام (علیه السلام) دربرابر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شایان دقّت است که پیش از اجازه آن حضرت، اقدام به نفرین نکرد.
محتواى نفرین امام (علیه السلام) نیز درخور دقّت است؛ چراکه نخست براى نجات خویشتن از دست افراد ناسپاس و قدرنشناس دعا مى کند، سپس از خدا مى خواهد که او را از آن ها بگیرد و حاکم ظالمى را بر سر آنان مسلّط کند، تا طعم تلخ اعمال زشت خود را بچشند.
جمله «أَبْدَلَهُمْ بِی شَرّاً لَهُمْ مِنِّی» (خداوند بدتر از من را بر آن ها مسلّط کند) مفهومش آن نیست که امام (علیه السلام) ـ العیاذ باللّه ـ بد بوده و حضرت در نفرین خود، شخص بدترى را براى حکومت بر آن ها تقاضا مى کند؛ بلکه در ادبیّات عرب، جمله خیر و شرّ که به معناى «صفت تفضیلى» به کار مى رود، الزاماً این مفهوم را القا نمى کند که صفت مورد نظر، در هر دو طرفِ مقایسه وجود دارد و در یکى بیشتر است؛ بلکه گاه در طرف مفضول، اصلاً وجود ندارد؛ همان گونه که در