صفحه ٥١٤

دیگر این که: من مى توانم همان برنامه اى را که گروه دیگرى از حکّام خودکامه انجام مى دهند، عملى کنم و شمشیر در میان شما بگذارم و هرکس را که به سوى میدان نبرد حرکت نمى کند، گردن بزنم.
در حدیثى که در کتاب الغارات آمده است، مى خوانیم که روزى على (علیه السلام) مردم کوفه را مخاطب ساخت و فرمود: «وَ اللَّهِ لَقَدْ ضَرَبْتُکُمْ بِالدَّرَّةِ الَّتِی أَعِظُ بِهَا السُّفَهَاءَ فَمَا أَرَاکُمْ تَنْتَهُونَ، وَ لَقَدْ ضَرَبْتُکُمْ بِالسِّیَاطِ الَّتِی أُقِیمُ بِهَا الْحُدُودَ فَما أَرَاکُمْ تَرْعَوُونَ، فَمَا بَقِىَ إِلاَّ سَیْفِی! وَ إِنِّی لَأَعْلَمُ الَّذِی یُقَوِّمُکُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَکِنِّی لاَ أُحِبُّ أَنْ آتِىَ ذَلِکَ مِنْکُمْ؛ اى اهل کوفه! به خدا سوگند! من شما را با تازیانه کوچکى که براى اندرز افراد نادان آماده کرده ام، زدم؛ ولى تأثیرى در شما نکرد! سپس با شلّاقى که حدود الهى را اجرا مى کنم، زدم؛ باز از راه خطا بازنگشتید! تنها چیزى که باقى مانده، شمشیر من است و من مى دانم چه چیز کجى شما را راست مى کند، ولى دوست ندارم از این وسیله استفاده کنم (و براى اصلاح شما خون هاى گروهى را بریزم)».(1)
نمونه روشن حضور اجبارى در جهاد در تاریخ زندگى حجّاج آمده است : هنگامى که سپاه مهلّب (یکى از سران خوارج که بر ضدّ حکومت بنى امیّه شوریده بود) ضرباتى بر پایه حکومت بنى امیّه وارد کرد، حجّاج به مقابله با او برخاست؛ منادى، در کوفه ندا داد: هرکس از حضور در میدان نبرد در برابر لشکر مهلّب خوددارى کند، خونش مباح است و از دم شمشیر خواهد گذشت؛ حتّى پیرمردان و بیماران را نیز معاف نکرد. البتّه قبل از حجّاج و بعد از او، حاکمان خودکامه دیگرى این روش را دنبال کرده اند.
امام (علیه السلام) مى فرماید: استفاده از این روش براى من ممکن است، ولى من حاضر نیستم دین خود را براى حفظ مقامم تباه کنم.