صفحه ٤٨٣

بنابراین، تعبیر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در این حدیث شریف به خوبى نشان مى دهد که اختیار حکومت بعد از او به دست «انصار» نخواهد بود؛ ولى سردمداران «سقیفه بنى ساعده» به این نکته لطیف توجّه نداشتند و با این که بدون اعمال زور مى توانستند با استدلال به کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله) سخن انصار را رد کنند، با زور مانع خلافت انصار شدند و خود، آن را به دست گرفتند.
در اَعصار بعد نیز این کلام مورد استفاده قرار گرفت و در موارد مشابه، بعضى براى اثبات مقصود خود، همین گونه که امام (علیه السلام) بیان فرموده بود، استدلال کردند؛ ازجمله ابن ابى الحدید نقل مى کند: هنگامى که «سعید بن عاص» از دنیا رفت فرزندش «عمرو بن سعید» نوجوان بود که نزد معاویه آمد. معاویه به او گفت: «پدرت درباره تو به چه کسى وصیّت کرده است؟» عمرو فورآ جواب داد: «پدرم به خود من وصیّت کرده است نه درباره من» معاویه از سخن او در شگفت شد وگفت: «إنَّ هَذا الْغُلاَمَ لَأَشْدَقُ؛ این نوجوان سخن گوى ماهرى است» ازاین رو بعد از آن «عمرو بن سعید» به عنوان «اشدق» در میان مردم معروف شد.
امام (علیه السلام) سپس سؤال دیگرى درباره حوادث «سقیفه» کرد؛ «فرمود: قریش به چه چیز (براى به دست آوردن خلافت) استدلال کردند؟»؛ (ثُمَّ قَالَ: فَمَاذَا قَالَتْ قُرَیْشٌ؟).
«عرض کردند: دلیل آن ها (براى اولویّت خود در امر خلافت) این بود که آنان از شجره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستند (و از خویشاوندان او)»؛ (قَالُوا: احْتَجَّتْ بِأَنَّهَا شَجَرَةُ الرَّسُولِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ).
«امام (علیه السلام) فرمود: آن ها به شجره استدلال کردند، امّا ثمره و میوه اش را ضایع ساختند (اگر خویشاوند پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودن، دلیل بر اولویت است اهل بیت او بودن، به طریق اولى دلیل بر این امر خواهد بود)»؛ (فَقَالَ: احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ، وَأَضَاعُوا الثَّمَرَةَ).
اشاره به این که اگر پیوند با شجره وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از طریق خانواده