صفحه ٤٨٢

عرض کردند: در «سقیفه بنى ساعده»، انصار (نخست خواهان استقلال در خلافت رسول خدا صلی الله علیه و آله  بودند و هنگامى که خواسته آن ها ازسوى مهاجرین که گردانندگان اصلى سقیفه بودند ردّ شد) گفتند: «حال که خلافت ما را به طور مستقل نمى پذیرید حداقل امیرى از ما باشد و امیرى از شما (و به صورت شورایى امر خلافت را سامان مى دهیم)».
در این جا بود که امام (علیه السلام) فرمود: «چرا دربرابر آن ها (یعنى انصار که تقاضا داشتند خلیفه اى از ما و خلیفه اى از مهاجرین باشد به این حدیث) استدلال نکردید که پیامبر (صلی الله علیه و آله) درباره آن ها (انصار) فرمود: با نیکان آن ها به نیکى رفتار کنید و از بدان آن ها درگذرید؟!»؛ (فَهَلاَّ احْتَجَجْتُمْ عَلَیْهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ وَصَّى بِأَنْ یُحْسَنَ إِلَى مُحْسِنِهِم، وَ یُتَجَاوَزَ عَنْ مُسِیئِهِمْ؟).(1)
«حاضران عرض کردند: این چه دلیلى بر ضدّ آن ها مى شود؟!»؛ (قَالُوا: وَ مَا فِى هَذا مِنَ الْحُجَّةِ عَلَیْهِم؟).
«امام (علیه السلام) فرمود: اگر حکومت و زمامدارى در میان آنان بود، سفارش درباره آن ها (به مهاجران) معنا نداشت»؛ (فَقَالَ: لَوْ کَانَتِ الاِْمَامَةُ فِیهِمْ لَمْ تَکُنِ الْوَصِیَّةُ بِهِمْ).
بدیهى است هنگامى که سفارش کسى را به دیگرى مى کنند مفهومش این است که، اختیار کارها به دست سفارش شونده است، نه آن کسى که سفارش او را کرده اند.
درست مثل این که وقتى پدر خانواده مى خواهد به سفر برود، به پسر بزرگ تر مى گوید: «به برادران کوچک مهربانى کن و با آن ها ملاطفت نما!». مفهوم این سخن آن است که کارها را به دست تو سپردم و آن ها را نیز به تو مى سپارم.