صفحه ٥٩

«آگاه باشید! (دوستان و) اولیاى خدا نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهگین مى شوند ... شادمانى (حقیقى) در زندگى دنیا و آخرت، تنها براى آنهاست»(1)، زندگى آنان در دو سرا، غرق نور و سعادت است، در حالى که دشمنان خدا به مصداق (أَوْ کَظُلُماتٍ فِى بَحْرٍ لُجِّىٍّ یَغْشاهُ مَوجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ اِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللهُ لَهُ نُورآ فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ)؛ «یا مانند ظلماتى در یک دریاى عمیق و پهناور که موج آن را پوشانده و بر فراز آن موج دیگرى و بر فراز آن ابرى تاریک است، ظلمت هایى است متراکم یکى بر فراز دیگرى، آن گونه که وقتى که دست خود را خارج کند، ممکن نیست آن را ببیند وکسى که خدا نورى براى او قرار نداده، نورى براى او نیست»(2)، در لابه لاى امواج گمراهى و ضلالت و بدبختى و شقاوت دست و پا مى زنند.
آنچه در کلام بسیار پرمعناى امام (علیه السلام) در این خطبه آمده است، هم در مقیاس زندگى فردى صادق است و هم در مقیاس زندگى جمعى، بلکه در بعد اجتماعى آثارش گسترده تر و وحشتناک تر است.
و نمونه کامل آن در بخش دوم (أعداء الله)، همان سه گروهى هستند که در جنگ «جمل» و «صفّین» و «نهروان» با استناد به شبهات واهى و دلایلى سست تر از تار عنکبوت، به مقابله با امام (علیه السلام) برخاستند و ضربات سهمگینى بر پیکر اسلام و مسلمانان وارد ساختند.
جالب این که در صحیح بخارى در حدیثى از «ابوبکره» ـ یکى از یاران پیامبرخدا (علیه السلام) ـ چنین نقل شده است که مى گوید: «من سخنى از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شنیده بودم که در ایّام جنگ جمل براى من بسیار مفید بود؛ چراکه نزدیک بود به لشکر جَمَل بپیوندم و همراه آن ها (دربرابر على (علیه السلام)) بجنگم و آن سخن، این بود