صفحه ٣٧٨

سخن به ذکر دلیل روشنى پرداخته و مى فرماید: «زیرا کسى که در جست وجوى حق بوده وخطا کرده، همانند کسى نیست که طالب باطل بوده و آن را به دست آورده است!»؛ (فَلَیْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ، کَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَکَهُ).
همان گونه که مرحوم سیّد رضى با جمله: «یَعْنی مُعَاوِیَةَ وأَصْحَابَهُ» اشاره کرده، منظور امام (علیه السلام) معاویه و یاران اوست. به این ترتیب به اصحابش توصیه مى کند به جاى این که در دو جبهه مبارزه کنند، مبارزه خود را منحصرآ متوجّه غاصبان بنى امیّه و غارتگرانِ شام سازند.
بى شک یاران امام (علیه السلام) بعد از او مانند آن حضرت نبودند، و توان مبارزه در دو جبهه را نداشتند ازاین رو امام (علیه السلام) با این دستورِ حساب شده، به آن ها توصیه مى کند که نیروى خود را متمرکز کنند و در آنِ واحد با دو دشمن وارد مبارزه نشوند. به ویژه آن که خوارج با حکومت شام، سخت مخالف بودند و ممکن بود در یک جبهه همراهِ مؤمنانِ راستین، با شامیان وارد جنگ شوند. از همه این ها گذشته خوارج در مرکز حکومت امیرمؤمنان (علیه السلام) بودند و به آسانى مى توانستند مرکز را ناامن کنند. مجموعه این جهات سه گانه سبب شد که امام علیه السلام این دستور حساب شده را براى دورانِ بعد از خود، به یارانش بدهد.
از این جا جواب سؤال معروفى که بسیارى از مفسّران نهج البلاغه مطرح کرده و بعضآ پاسخ هاى دقیقى به آن نداده اند، روشن مى شود و آن این که: امام علیه السلام چرا خودش با خوارج به مبارزه برخاست ولى یارانش را از مبارزه با خوارج نهى مى کند؟ چرا خودش شمشیر در میان آن ها مى نهد و اصحاب خود را از این کار بر حذر مى دارد؟
پاسخ این سؤال آن است که شرایط زمان امام (علیه السلام) با شرایط دورانِ بعد از او بسیار متفاوت بود و فرمانده لایق و مدبّر کسى است که شرایط مبارزه را روزبه روز، بلکه ساعت به ساعت در نظر بگیرد و محور تصمیماتش را بر یک روش ننهد.