صفحه ٤٩

حضرت سپس به این نکته اشاره مى فرماید که: «من در کار خود اندیشه کردم، دیدم لزوم اطاعتم (از فرمان پیامبر (صلی الله علیه و آله)) بر بیعتم (با خلفا) پیشى گرفته است و در این حال (براى حفظ موجودیت اسلام) پیمان بیعت دیگران بر گردن من است»؛ (فَنَظَرْتُ فِی أَمْرِی، فَإِذَا طَاعَتِی قَدْ سَبَقَتْ بَیْعَتِی، وَإِذَا الْمیِثَاقُ فِی عُنُقِی لِغَیْرِی).
گرچه در تفسیر جمله بالا ـ که ازجمله هاى پیچیده نهج البلاغه است ـ نظرات مختلفى ازسوى شارحان نهج البلاغه ابراز شده، ولى آنچه در جمله هاى قبل گفتیم، از همه مناسب تر به نظر مى رسد. گویا این جمله جواب سؤالى است که در اذهان مطرح مى شده که اگر امام (علیه السلام) خود را از همه لایق تر براى خلافت مى داند و حتّى با صراحت مى گوید: «ازسوى پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) براى این مقام منصوب شده ام» چرا در زمان خلفاى سه گانه تسلیم آنان شد و با آنان بیعت کرد؟!
امام (علیه السلام) در جواب مى فرماید که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به من دستور داده بود که اگر با من مخالفت کنند براى حفظ اسلام با آن ها درگیر نشوم، بلکه براى مصالح مهم ترى که حفظ آن ها بر من واجب است، تن به بیعت بدهم. بنابراین پیش از بیعتم اطاعت فرمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را مدّ نظر داشتم و بعد از بیعت، این میثاق و پیمان بر گردن من بود و ناچار بودم به آن وفادار باشم.
این ها همه نشان مى دهد که خطبه مورد بحث، مرکّب ازجمله هاى مختلفى است که از خطبه بسیار مشروح ترى گرفته شده و هر بخش آن ناظر به مطلب خاصّى است.
بعضى از شارحان، جمله نخست را همان گونه که گفتیم، تفسیر کرده اند وگفته اند که وجوب اطاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر من، پیش از بیعت با خلفا بود.
او دستور داده بود که (در چنان شرایطى) من تسلیم شوم، ولى در تفسیر جمله دوم گفته اند که منظور از میثاق غیر که بر گردن امام (علیه السلام) بود، همان