صفحه ٣٠٨

بعضى از ناآگاهان، درمورد تأخیر جنگ با شامیان بیان کرد. فرمود: «اما این که مى گویید: «تأخیر در جنگ به دلیل ناخشنودى از مرگ است»، به خدا سوگند! باک ندارم از این که من به سوى مرگ بروم یا مرگ به سوى من آید»؛ (أمَّا قَوْلُکُمْ: أَکُلَّ(1) ذلِکَ کَرَاهِیَةَ آلْمَوْتِ؟ فَوَآللهِ مَا أُبَالِی؛ دَخَلْتُ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ آلْمَوْتُ إِلَیَّ).
آرى، هنگامى که هدف بسیار مقدّسى همچون رضاى خدا در کار باشد انسان مؤمن آماده است که به استقبال شهادت بشتابد و انتظار آمدن آن را نکشد، چه افتخارى از این بالاتر که انسان در راه معبود و محبوب و مقصودش جان دهد.
به علاوه سابقه من در غزوات اسلامى بر کسى پوشیده نیست به خصوص در میدان هاى بدر و اُحد و احزاب و خیبر و حنین، من همیشه در صف اوّل بودم وهمیشه پروانه وار بر گرد شمع وجود پیامبر (صلی الله علیه و آله) مى چرخیدم و از مرگ و شهادت استقبال مى کردم، چگونه ممکن است درباره کسى با این سوابق روشن، چنین قضاوت غلطى را کرد که از ترس شهادت جنگ را به تأخیر مى اندازد.
شبیه همین معنا، بلکه به صورت رساتر و داغ تر در خطبه پنج و خطبه صد وبیست و سه آمده است، در یک جا مى فرماید: «وَاللهِ لاَبْنُ اَبی طالِبٍ آنَسُ بِالْمَوتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ؛ به خدا سوگند! علاقه فرزند ابوطالب به مرگ (شهادت) از علاقه طفل شیرخوار به پستان مادر بیشتر است».
و در جاى دیگر مى فرماید: «وَالَّذِی نَفْسُ ابْنِ أبى طالِبٍ بِیَدِهِ لاََلْفُ ضَرْبَةٍ بِالسَّیْفِ اَهْوَنُ عَلَیَّ مِنْ مِیتَةٍ عَلَى الْفِراشِ فِی غَیْرِ طاعَةِ اللهِ؛ سوگند به آن کس که جان فرزند ابوطالب به دست اوست! هزار ضربه شمشیر بر من آسان تر (ودلپذیرتر) است از مرگ در بستر در غیر طاعت پروردگار».