صفحه ٢٥٤

آن زمان که فرمود: «لاوَاللهِ لا أُعْطِیکُمْ بِیَدِی إعْطاءَ الذَّلِیلِ وَلا أُقِرُّ لَکُم اِقْرارَ الْعَبیدِ؛ نه، به خدا سوگند دست ذلّت در دست شما نمى گذارم، و همچون بردگان تسلیم نمى شوم؛ (بلکه مى جنگم و سربلند شربت شهادت را مى نوشم!)».(1)
وهنگامى که در اثناى راه کربلا با لشکر حر روبرو شد و آن ها را تشنه یافت ومطابق راه و رسم جوانمردان، دشمن را سیراب کرد، حرّبن یزید ریاحى به گمان خودش از سر خیرخواهى و نصیحت عرض کرد: «با یزید پنجه درنیفکن که جان نازنینت به خطر خواهد افتاد!» امام (علیه السلام) در جواب فرمود: «أَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنى؟؛ آیا مرا از مرگ و شهادت مى ترسانى؟!».
من همان را مى گویم که شاعر قبیله اوس در حالى که تصمیم به یارى پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گرفته بود و پسر عمویش او را از این کار برحذر داشت گفت :

سَأَمِضی فَما بِالْمَوْتِ عارٌ عَلَى الْفَتى      اِذا ما نَوى حَقّآ وَجاهَدَ مُسْلِمآ!
وَ آسَى الرِّجَالَ الصّالِحینَ بِنَفْسِهِ       وَفَارَقَ مَثْبُورآ وَبَاعَدَ مُجْرِمآ
فَاِنْ عِشْتُ لَمْ اُنْدَمْ وَاِنْ مِتُّ لَمْ أُلَمْ      کَفى بِکَ ذُلاَّ اَنْ تَعِیشَ وَتُرْغَما

من از این راه مى روم و مرگ بر جوانمردان عار نیست!
جوانمردى که نیّتش حق است، و مسلمان است و جهاد مى کند؛
و با مردان صالح در فدا کردن جان همراهى و مواسات دارد؛
و از افراد بى ایمان و گنهکار فاصله گرفته است؛
من اگر زنده بمانم پشیمان نیستم، و اگر در این راه بمیرم ملامت نخواهم شد!
ذلّت براى تو (و امثال تو) است که زنده بمانى و سرافکنده باشى!(2)
این شعار حیات آفرین اسلامى با تعبیر دیگرى در قرآن مجید آمده است، آنجا که مى فرماید: (قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنآ اِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ اَنْ