صفحه ٢٤٤

وَجَعَلَ اَهْلَهَا شِیَعآ)(1). امروزه نیز در تمام دنیاى استکبارى، این اصل به قوّت خود باقى است و همچنان ادامه دارد. با هر وسیله اى که بتوانند در میان ملت ها ایجاد اختلاف مى کنند تا پایه هاى حکومتشان مستحکم شود.
مسئله آمیختن حق و باطل یکى از آن اصول است که همواره در سیاست هاى مخرّب ظالمان و طاغیان به چشم مى خورد. آن ها همیشه پوشش هایى از حق وشعارهایى از عدالت و اصول انسانى را در گفتار دارند و کارهاى شیطانى خود را در زیر این پوشش ها انجام مى دهند.
در حالات شاهان ظالم مى خوانیم که گاه ناله پیرزنى آن ها را چنان بى قرار مى ساخت که هر بیننده اى خیال مى کرد آنان آن قدر وجدان قوى و نیرومندى دارند که با شنیدن این ناله دگرگون شده اند، و این سخن دهان به دهان مى گشت (داستان زنجیر عدالت انوشیروان، و خانه پیرزن در کنار قصر او، و داستان هایى دیگر از این قبیل در حالات خلفا و شاهان در کشورهاى اسلامى و غیر آن کم نیست) همه این ها پوشش هایى بود براى مظالم آنان!
آنها به خوبى مى دانستند که باطل و ناحق به صورت خالص در هیچ جامعه اى خریدار ندارد، بنابراین چاره اى جز این نمى یافتند که گوشه هایى از مظاهر حق را با باطل هاى خود بیامیزند!
از آن جا که سیاست هاى شیطانى در عصر ما بیش از هر زمان دیگرى پیچیده ومرموز است، آمیزش حق و باطل نیز به صورت مرموزترى درآمده است. سیاستمداران بزرگ دنیا چنان خواسته هاى نامشروعشان را در پوسته اى از حق مى پوشانند که تشخیص آن به آسانى ممکن نیست.
عناوینى مانند حقوق بشر، حقوق حیوانات، روز کارگر، روز مادر، پزشکان بدون مرز، عفو بین الملل، تأسیس مراکز خیریه و کمک به گرسنگان و محرومان