صفحه ٢٢٦

مى کند، با خطاب (لَنْ تَرانِى)؛ «هرگز مرا نخواهى دید» مواجه مى شود و در این میان، پرتو کوچکى از جلوه پروردگار به صورت صاعقه اى عظیم بر کوه مى خورد و آن را یک باره از هم متلاشى مى سازد و موسى (علیه السلام) و یارانش بر خاک مى افتند، هنگامى که موسى (علیه السلام) به هوش مى آید عرض مى کند: (سُبحانَکَ تُبْتُ اِلَیْکَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤمِنِینَ)؛ «خداوندا! منزهى تو (از این که با چشم تو را ببینم) من به سوى تو بازگشتم و من نخستین مؤمنانم».(1)
و در جمله هاى بعد (فَلا عَیْنُ مَنْ لَمْ یَرَهُ...) در یک نتیجه گیرى روشن به این معنا اشاره شده که هیچ انسان آگاه و باانصافى با وجود این همه دلایل روشن نمى تواند ذات پاک او را انکار کند هر چند از دایره مشاهده حسّى بیرون است، وآنها که مؤمن به وجود او هستند نباید انتظار مشاهده او را داشته باشند حتى مشاهده قلبى، درست است که با چشم دل مى توان او را دید همان گونه که در کلام معروف مولا (علیه السلام) آمده است: «لاَتُدْرِکُهُ الْعُیُونُ بِمُشاهَدَةِ الْعَیانِ وَلکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الاِْیمَانِ؛ چشم ها هرگز او را آشکارا نمى بیند ولى قلب ها با نیروى حقیقت ایمان، وى را درک مى کند»(2)، ولى این مشاهده نیز مشاهده اسما و صفات است نه مشاهده کنه ذات، و در این مرحله نه تنها انسان هاى عادى، بلکه برترین شخصیت عالم خلقت نغمه «ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ؛ هرگز تو را آن چنان که شایسته اى نشناخته ایم» سرمى دهند.
سپس امام (علیه السلام) در چهارمین توصیف از خداوند، به موضوع مهم دیگرى اشاره کرده، مى فرماید: «در علوّ مقام بر همه پیشى گرفته و چیزى از او برتر نیست، با این حال چنان نزدیک است که چیزى از او نزدیک تر نیست»؛ (سَبَقَ فِی الْعُلُوِّ فَلاشَیءَ أَعْلى مِنْهُ وَقَرُبَ فِی الدُّنُوِّ فَلا شَیءَ أَقْرَبُ مِنْهُ).